*
*
*
.
امشب قلم به دستم و تصویر میکشم
تصویر یک سه ساله ولی پیر می کشم
تصویر جای زخم به دستان کوچکش
اثاری از کبودی زنجیر میکشم
در یک خرابه می کشم و در کنار او
یک تکه نان و کاسه ای از شیر میکشم
او در خیال خود به پدر فکر می کند
من گریه کرده ، نیزه و شمشیر میکشم
او گفت ای عمو و کشیدم تن و دو دست
هی پشت هم به دست و به تن تیر میکشم
از عمه خواستم بنویسم ولی نشد
دیگر قلم شکسته و تکبیر میکشم
*
*
#غمنامه_نوشت:
پایی نمانده است برایم،ولی پدر
چون کم زند عدو کتکم،راه میروم
از شرح رنج،بعد تو این نکته بس بود
دیوار می کند کمکم راه می روم....
*
*
#ای_درد_نبوس_مرا
#دل_من_را_به_کربلا_ببرید
#داد_از_آن_اختیار_که_مرا_از_حسین_جدا_کند
#کربلا_کاش_که_من_مسافرت_بودم
*
.
امشب قلم به دستم و تصویر میکشم
تصویر یک سه ساله ولی پیر می کشم
تصویر جای زخم به دستان کوچکش
اثاری از کبودی زنجیر میکشم
در یک خرابه می کشم و در کنار او
یک تکه نان و کاسه ای از شیر میکشم
او در خیال خود به پدر فکر می کند
من گریه کرده ، نیزه و شمشیر میکشم
او گفت ای عمو و کشیدم تن و دو دست
هی پشت هم به دست و به تن تیر میکشم
از عمه خواستم بنویسم ولی نشد
دیگر قلم شکسته و تکبیر میکشم
*
*
#غمنامه_نوشت:
پایی نمانده است برایم،ولی پدر
چون کم زند عدو کتکم،راه میروم
از شرح رنج،بعد تو این نکته بس بود
دیوار می کند کمکم راه می روم....
*
*
#ای_درد_نبوس_مرا
#دل_من_را_به_کربلا_ببرید
#داد_از_آن_اختیار_که_مرا_از_حسین_جدا_کند
#کربلا_کاش_که_من_مسافرت_بودم
۲.۱k
۲۵ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.