زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا



زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا
باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا

یارب که از دریا دلی خود گوهر یکتا شوی
ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا

ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس
ای در تکاپوی طلب گم کرده ره با ما بیا

ای ماه کنعانی ترا یاران به چاه افکنده اند
در رشته پیوند ما چنگی زن و بالا بیا

مفتون خویشم کردی از حالی که آن شب داشتی
بار دگر آن حال را کردی اگر پیدا بیا

شرط هواداری ما شیدائی و شوریدگیست
گر یار ما خواهی شدن شوریده و شیدا بیا


#شهریار
دیدگاه ها (۳)

‌هنــوز ایستاده امـ سر همان خیابان ڪه دیدمتمهمـ نیست هوا سرد...

‌باران...یعنی برگشتن هواے مه آلود شیروانی هاے شاد!باران یعنی...

‌صدایمـ را ببینمن بی صدا با تو سخن می گویمـدر تاریڪی روزنهاے...

‌ترڪمـ مڪنحتی براے یڪ‌روززان‌رو ڪه به ‌انتظارایستگاهی متروڪ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط