سناریو از Jimin
وقتی باهاش قهری🙅🏻♀⛓️
خیلی جدی همه کارات رو انجام میدی و اصلا اهمیتی بهش نمیدی.
میتونستی نگاه های خیرش که روته رو حس کنی ولی بازم نمیتونستی همینطوری از موضوعی که بخاطرش عصبانی بودی بگذری.
روی مبل که نشسته بودید کم کم بهت نزدیک شد و سرشو رو پاهات گذاشت ومظلومانه نگاهت میکرد
-بیب میشه اشتی کنی؟
اهمیتی ندادی
سرشو از رو پاهات برداشت و دستاشو دور صورتت گذاشت و گفت
-یا اشتی میکنی یا انقد میبوسمت تا اشتیکنی
تا اومدی حرفی بزنی محکم بوسه ای رو لبات گذاشت و تند گفتی
+باشه..باشهه من اشتیم
و بعدش باهم خندیدید
✓ #madi ~ #Jimin ~ #Straykids ❜
⊸ @army_bts_ot7
خیلی جدی همه کارات رو انجام میدی و اصلا اهمیتی بهش نمیدی.
میتونستی نگاه های خیرش که روته رو حس کنی ولی بازم نمیتونستی همینطوری از موضوعی که بخاطرش عصبانی بودی بگذری.
روی مبل که نشسته بودید کم کم بهت نزدیک شد و سرشو رو پاهات گذاشت ومظلومانه نگاهت میکرد
-بیب میشه اشتی کنی؟
اهمیتی ندادی
سرشو از رو پاهات برداشت و دستاشو دور صورتت گذاشت و گفت
-یا اشتی میکنی یا انقد میبوسمت تا اشتیکنی
تا اومدی حرفی بزنی محکم بوسه ای رو لبات گذاشت و تند گفتی
+باشه..باشهه من اشتیم
و بعدش باهم خندیدید
✓ #madi ~ #Jimin ~ #Straykids ❜
⊸ @army_bts_ot7
۳۶.۷k
۱۶ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.