🔺خبرگزاری فارس - آرمان علی وردی مربی کانون تربیتی حوزه عل
🔺خبرگزاری فارس - آرمان علی وردی مربی کانون تربیتی حوزه علمیه آیت الله مجتهدی(ره) که گیر دستهای از این آشوبگران در خیابان اکباتان میافتد، از او میخواهند که به رهبر انقلاب فحش دهد، ولی او چیزی نمیگوید، کیفش را باز میکنند و کتابهای حوزه را میبینند ... در اثر ضربات شدید آشوبگران به کما رفت و بعد از چند ساعت به شهادت رسید.
🔸پیگیری خبرنگار فارس برای کسب روایتی از شهید او را تا خانه شهید کشاند و آنچه میخوانید صحبتهای پدر، مادر، برادر و سه نفر از رفقای آرمان است.👇🏻
◾تعدادی آشوبگر به چهره و ریش آرمان شک کردند، جلوی او را گرفته، بسیجی؟! آرمان جواب نداد، یکی کیف آرمان را میکشد و با خود می برد، کیف را که باز میکند کتاب حوزه و عمامه را می بیند، داد می زند آخونده، آخونده؛ دور آرمان حلقه می زنند، یکی با سرعت از دور نزدیک می شود و لگد می زند و چند نفر مشغول کتک زدن می شوند.
◾آرمان را با خود می برند جلوتر، پیراهنش را در می آورند و با لگد به شکم و سر و صورتش می زنند و فحش می دهند، یکی می گوید به مقدسات و نظام و رهبری فحش بده تا رهایت کنیم، آرمان مقاومت می کند و چیزی نمیگوید.
◾مقاومت آرمان در برابر تاکید آشوبگران مبنی بر اهانت به مقدسات باعث می شود خشونت آنها بیشتر شود و هر بار که آرمان سکوت می کند ضربات محکم تری می زنند، آرمان بی هوش می شود و رهایش می کنند و می روند.
◾رفقای آرمان سر می رسند و او را به بیمارستان می برند، پدر آرمان می گفت: ضربات زیادی را به آرمان زده بودند، کتف، دماغ و سرش را شکسته بودند، هیچ جای سالمی در بدنش نمانده بود. دکتر گفته بود ضربه سختی به سرش وارد شده و فقط توانسته با دستگاه چند ساعت زنده نگهش داره.
◾«آرمان پیش از این دوست داشت به سوریه برود»، این را پدرش میگوید و ادامه می دهد: چرا او را شهید کردند، آدمی نبود که به دیگران ظلم کنه، همیشه مدافع حق بود، رشته مهندسی می خواند ولی به خاطر علاقه ای که به حوزه داشت از دانشگاه انصراف و رفت طلبه شد.
◾دایی آرمان از دلپاکی و مردمی بودن آرمان می گوید، اینکه همیشه در بحث ها مدافع حق بود و روی آن ایستادگی می کرد.
◾آرمان اهل اردوهای جهادی بود، هرجا که می توانست با رفقا می رفت و چند روزی را اردوی جهادی برگزار می کرد، رفیقش می گفت: در سیل لرستان آرمان مثل آچار فرانسه همه کاری می کرد، بعضی روزا توی آشپزخانه کمک کار بود، ساعاتی بیل به دست میگرفت و...
◾«چرا او را شهید کردند، او که بچه خوبی بود، باید انتقام از آنها گرفته شود، داداشم آدم خوبی بود»؛ صحبتهای برادر ۱۲ ساله آرمان بود که اشک می ریخت و همزمان با خود تکرار می کرد.
🔹بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ، به کدامین گناه کشته شدهاند.
🔸پیگیری خبرنگار فارس برای کسب روایتی از شهید او را تا خانه شهید کشاند و آنچه میخوانید صحبتهای پدر، مادر، برادر و سه نفر از رفقای آرمان است.👇🏻
◾تعدادی آشوبگر به چهره و ریش آرمان شک کردند، جلوی او را گرفته، بسیجی؟! آرمان جواب نداد، یکی کیف آرمان را میکشد و با خود می برد، کیف را که باز میکند کتاب حوزه و عمامه را می بیند، داد می زند آخونده، آخونده؛ دور آرمان حلقه می زنند، یکی با سرعت از دور نزدیک می شود و لگد می زند و چند نفر مشغول کتک زدن می شوند.
◾آرمان را با خود می برند جلوتر، پیراهنش را در می آورند و با لگد به شکم و سر و صورتش می زنند و فحش می دهند، یکی می گوید به مقدسات و نظام و رهبری فحش بده تا رهایت کنیم، آرمان مقاومت می کند و چیزی نمیگوید.
◾مقاومت آرمان در برابر تاکید آشوبگران مبنی بر اهانت به مقدسات باعث می شود خشونت آنها بیشتر شود و هر بار که آرمان سکوت می کند ضربات محکم تری می زنند، آرمان بی هوش می شود و رهایش می کنند و می روند.
◾رفقای آرمان سر می رسند و او را به بیمارستان می برند، پدر آرمان می گفت: ضربات زیادی را به آرمان زده بودند، کتف، دماغ و سرش را شکسته بودند، هیچ جای سالمی در بدنش نمانده بود. دکتر گفته بود ضربه سختی به سرش وارد شده و فقط توانسته با دستگاه چند ساعت زنده نگهش داره.
◾«آرمان پیش از این دوست داشت به سوریه برود»، این را پدرش میگوید و ادامه می دهد: چرا او را شهید کردند، آدمی نبود که به دیگران ظلم کنه، همیشه مدافع حق بود، رشته مهندسی می خواند ولی به خاطر علاقه ای که به حوزه داشت از دانشگاه انصراف و رفت طلبه شد.
◾دایی آرمان از دلپاکی و مردمی بودن آرمان می گوید، اینکه همیشه در بحث ها مدافع حق بود و روی آن ایستادگی می کرد.
◾آرمان اهل اردوهای جهادی بود، هرجا که می توانست با رفقا می رفت و چند روزی را اردوی جهادی برگزار می کرد، رفیقش می گفت: در سیل لرستان آرمان مثل آچار فرانسه همه کاری می کرد، بعضی روزا توی آشپزخانه کمک کار بود، ساعاتی بیل به دست میگرفت و...
◾«چرا او را شهید کردند، او که بچه خوبی بود، باید انتقام از آنها گرفته شود، داداشم آدم خوبی بود»؛ صحبتهای برادر ۱۲ ساله آرمان بود که اشک می ریخت و همزمان با خود تکرار می کرد.
🔹بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ، به کدامین گناه کشته شدهاند.
۳۰.۳k
۰۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.