منـاجـات بـا حـضـرت ولـی عـصر ارواحـنـافـداه
منـاجـات بـا حـضـرت ولـی عـصر ارواحـنـافـداه
سلام و درود بیشمار بر تو ای پاکترین بندگان خدا
و ای محبوبترین انسانی که در عالم وجود میشناسیم
پدر و مادر و جانم و هر چه دارم فدای خاک پایت باد
ای کسی که به برکت وجودت ...
موجودات روزی میخورند و زنده اند....
ای محبوبی که دست گدائی تو، به درِ خانه ی خدا دراز و دست همه ی موجودات عالم هستی به درِ خانه ی تو دراز است....
ای امامی که از خدا حیات، روزی ، هستی رو میگیری و به ریزه خواران درگاهت تفضّل میکنی...
ای مولائی که در مهربانیتان همین بس که عمویتان جعفر تائب را با آن همه اذیّتی که بر شما وارد کرد بخشیدید و فرمودید!!!
عمویم جعفر تائب مثل برادران یوسف است، وقتی که گفت: بر شما چیزی نیست....
ما هم عفو و گذشت را از یوسف ارث برده ایم و دیگر به او جعفر کذّاب نگوئید و او را جعفر تائب بنامید!!
قربان کلام دلربایت.....
صدها یوسف درس همه چیز را از مکتب شما آموخته و عفو را از درگاه جلال شما یاد گرفته اند....
ای مهربانی که دشمنانت به غلط تو را یک مقتدرخونریز معرّفی کرده و حال آنکه راضی نمیشوی بیجهت حتّی از بینی احدی خونی جاری شود...
اگر انبیاء اولوالعزم را شما به چشم محبّت نگاه نکنید از مقام قرب الهی دور میشوند و اگر آنها به شما متوسّل نبودند، ارزش وجود نداشتند....
ای قربان آن جمالی که آنچه خوبان همه دارند
تو تنها داری...
آیا کسی میتواند آن قیافه ی جذّاب را ببیند و دست از ترنج بشناسد و جان خود را فدا نکند؟!!!
آیا کسی ممکن است متوجّه احاطه ی نورپاک آن وجود مقدّس بشود و به غیر او توجّه کند؟!!!
تو مظهر خدائی......
تو آئینه ی تمام نمای جلال و جمال الهی هستی
ای محبوبی که عاشقی مثل امام صادق علیه السلام می فرمایند....
اگرمن زمان قائم آل محمد را درک میکردم تمام ایّام عمرم خدمتگزارش بودم.....
یا صاحب الزّمان....
شما آن محبوبی هستی که وقتی سدیرصیرفی و مفضّل بن عمر و ابوبصیر و ابان بن تغلب بر امام صادق علیه السلام وارد میشوند میبینند....
آن حضرت روی خاک نشسته مانند زن بچّه مرده با دلی سوخته اشک می ریزد و حزن و اندوه از وجناتش پیدا است، رنگ مبارکش تغییر کرده، اشک دو طرف صورتش را پر کرده و بر روی دامانش ریخته و میگوید:
ای آقای من درد فراقت قوّت را از من برده، آسایش را از من گرفته و زمین را بر من تنگ کرده و استراحت قلبی را از من سلب نموده است.
ای آقای من مصیبتم به ناراحتی های همیشگی متّصل گشته، همه چیز را یکی پس از دیگری از دست می دهم و جز اشکی که از چشمم جاری است و نالهایی که از تمام زوایای دل میکشم و ستم هایی که میبینم چیزی حس نمیکنم....
سدیر می گوید: از آن همه ناله و گریه که امام صادق علیه والسلام در آن حالت داشت...
نزدیک بود عقل از سرمان بپرد...!!
احتمال دادیم که برای آن حضرت ناراحتی کوبنده ای پیش آمده و یا از اوضاع زمان آن چنان ناراحت شده که این چنین اشک می ریزد....
گفتیم: ای فرزند بهترین خلق خدا...
خدا چشم تو را نگریاند...
از چه حادثه ای این چنین گریانی؟
چرا این گونه مانند باران اشک می ریزی؟
ناگهان امام صادق علیه السلام آهی کشید که وجودش به حرکت آمد و ناراحتیش فزونی یافت و فرمود:
ای وای بر شما، امروز صبح به کتاب جفر، همان کتابی که علم بلایا و منایا و علم آنچه بوده و آنچه خواهد بود، در آن هست و خدا آن را مختصّ محمّد و آل محمّد (ص) قرار داده، نگاه می کردم.....
در قسمت تاریخ تولّد حضرت قائممان تأمّل می نمودم و چندی گذشتن زمان غیبت و طول عمر او را ملاحظه می کردم و بلاهائی که بر مؤمنین در آن زمان وارد میشود و تردیدی که از طول غیبت آن حضرت در دل آنها وارد می گردد که اکثر آنها از دین بر می گردند و شانه از زیر بار اسلام و ولایت ما خالی می کنند می دیدم....
دلم سوخت و حزن بر من مستولی شد
یا صاحب الزّمان...
شما همان عزیزی هستی که تمام انبیاء و اولیاء انتظار ملاقاتت را داشته و همه ی آنها خود را مقدّمه ی ظهور شما می دانسته اند....
انبیاء و ملائکه به محبّت شما ای فرزند بهترین خلق خدا، به خدا نزدیک می شدند
و از نور پاکت برای کمالاتشان کمک می گرفتند
یا صاحب الزّمان دعایمان کن که در این دوران غیبت
مایه ی زینت شما باشیم !!! نه مایه شرمساری شما....
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
برای حمایت از ما لطفا share کنید
پیج فرهنگی مذهبی چشم انتظاران مهدی (عج)
http://line.me/ti/p/%40suh1318r
سلام و درود بیشمار بر تو ای پاکترین بندگان خدا
و ای محبوبترین انسانی که در عالم وجود میشناسیم
پدر و مادر و جانم و هر چه دارم فدای خاک پایت باد
ای کسی که به برکت وجودت ...
موجودات روزی میخورند و زنده اند....
ای محبوبی که دست گدائی تو، به درِ خانه ی خدا دراز و دست همه ی موجودات عالم هستی به درِ خانه ی تو دراز است....
ای امامی که از خدا حیات، روزی ، هستی رو میگیری و به ریزه خواران درگاهت تفضّل میکنی...
ای مولائی که در مهربانیتان همین بس که عمویتان جعفر تائب را با آن همه اذیّتی که بر شما وارد کرد بخشیدید و فرمودید!!!
عمویم جعفر تائب مثل برادران یوسف است، وقتی که گفت: بر شما چیزی نیست....
ما هم عفو و گذشت را از یوسف ارث برده ایم و دیگر به او جعفر کذّاب نگوئید و او را جعفر تائب بنامید!!
قربان کلام دلربایت.....
صدها یوسف درس همه چیز را از مکتب شما آموخته و عفو را از درگاه جلال شما یاد گرفته اند....
ای مهربانی که دشمنانت به غلط تو را یک مقتدرخونریز معرّفی کرده و حال آنکه راضی نمیشوی بیجهت حتّی از بینی احدی خونی جاری شود...
اگر انبیاء اولوالعزم را شما به چشم محبّت نگاه نکنید از مقام قرب الهی دور میشوند و اگر آنها به شما متوسّل نبودند، ارزش وجود نداشتند....
ای قربان آن جمالی که آنچه خوبان همه دارند
تو تنها داری...
آیا کسی میتواند آن قیافه ی جذّاب را ببیند و دست از ترنج بشناسد و جان خود را فدا نکند؟!!!
آیا کسی ممکن است متوجّه احاطه ی نورپاک آن وجود مقدّس بشود و به غیر او توجّه کند؟!!!
تو مظهر خدائی......
تو آئینه ی تمام نمای جلال و جمال الهی هستی
ای محبوبی که عاشقی مثل امام صادق علیه السلام می فرمایند....
اگرمن زمان قائم آل محمد را درک میکردم تمام ایّام عمرم خدمتگزارش بودم.....
یا صاحب الزّمان....
شما آن محبوبی هستی که وقتی سدیرصیرفی و مفضّل بن عمر و ابوبصیر و ابان بن تغلب بر امام صادق علیه السلام وارد میشوند میبینند....
آن حضرت روی خاک نشسته مانند زن بچّه مرده با دلی سوخته اشک می ریزد و حزن و اندوه از وجناتش پیدا است، رنگ مبارکش تغییر کرده، اشک دو طرف صورتش را پر کرده و بر روی دامانش ریخته و میگوید:
ای آقای من درد فراقت قوّت را از من برده، آسایش را از من گرفته و زمین را بر من تنگ کرده و استراحت قلبی را از من سلب نموده است.
ای آقای من مصیبتم به ناراحتی های همیشگی متّصل گشته، همه چیز را یکی پس از دیگری از دست می دهم و جز اشکی که از چشمم جاری است و نالهایی که از تمام زوایای دل میکشم و ستم هایی که میبینم چیزی حس نمیکنم....
سدیر می گوید: از آن همه ناله و گریه که امام صادق علیه والسلام در آن حالت داشت...
نزدیک بود عقل از سرمان بپرد...!!
احتمال دادیم که برای آن حضرت ناراحتی کوبنده ای پیش آمده و یا از اوضاع زمان آن چنان ناراحت شده که این چنین اشک می ریزد....
گفتیم: ای فرزند بهترین خلق خدا...
خدا چشم تو را نگریاند...
از چه حادثه ای این چنین گریانی؟
چرا این گونه مانند باران اشک می ریزی؟
ناگهان امام صادق علیه السلام آهی کشید که وجودش به حرکت آمد و ناراحتیش فزونی یافت و فرمود:
ای وای بر شما، امروز صبح به کتاب جفر، همان کتابی که علم بلایا و منایا و علم آنچه بوده و آنچه خواهد بود، در آن هست و خدا آن را مختصّ محمّد و آل محمّد (ص) قرار داده، نگاه می کردم.....
در قسمت تاریخ تولّد حضرت قائممان تأمّل می نمودم و چندی گذشتن زمان غیبت و طول عمر او را ملاحظه می کردم و بلاهائی که بر مؤمنین در آن زمان وارد میشود و تردیدی که از طول غیبت آن حضرت در دل آنها وارد می گردد که اکثر آنها از دین بر می گردند و شانه از زیر بار اسلام و ولایت ما خالی می کنند می دیدم....
دلم سوخت و حزن بر من مستولی شد
یا صاحب الزّمان...
شما همان عزیزی هستی که تمام انبیاء و اولیاء انتظار ملاقاتت را داشته و همه ی آنها خود را مقدّمه ی ظهور شما می دانسته اند....
انبیاء و ملائکه به محبّت شما ای فرزند بهترین خلق خدا، به خدا نزدیک می شدند
و از نور پاکت برای کمالاتشان کمک می گرفتند
یا صاحب الزّمان دعایمان کن که در این دوران غیبت
مایه ی زینت شما باشیم !!! نه مایه شرمساری شما....
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
برای حمایت از ما لطفا share کنید
پیج فرهنگی مذهبی چشم انتظاران مهدی (عج)
http://line.me/ti/p/%40suh1318r
۴.۳k
۲۶ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.