امشب به یمن دیدنت قفل ازدلم وا میکنم
امشب به یُمن ِدیدنت قفل ازدلم وا میکنم
جشنی به استقبال ِتو درکوچه برپا میکنم
درب ِدلم رابعدتوبرروی ِهرکس بسته ام
ماندم به دیدار ِتو وامروز وفردا میکنم
گردو غباررفتنت خوابیده روی شیشه ها
روی غبارشیشه هاازشوق تو هامیکنم
قلبم درون سینه ام بی تاب ِدیدارت شده
چندان فشارم میدهداین پا و آن پا میکنم
چندین زمستان میشود دلتنگِ دیدارِ توام
پیشم بمانی جان به تو،جانانه اهدامیکنم
ششدانگ ِقلبم رافقط بهرِتوپنهان کرده ام
اکنون که برگشتی سَنَدبهرِتوامضامیکنم
دورازتو بیمارم گلم بایدبمانی پیش من
ترکم نکن ای عشق ِمن،ازتوتمنا میکنم.
جشنی به استقبال ِتو درکوچه برپا میکنم
درب ِدلم رابعدتوبرروی ِهرکس بسته ام
ماندم به دیدار ِتو وامروز وفردا میکنم
گردو غباررفتنت خوابیده روی شیشه ها
روی غبارشیشه هاازشوق تو هامیکنم
قلبم درون سینه ام بی تاب ِدیدارت شده
چندان فشارم میدهداین پا و آن پا میکنم
چندین زمستان میشود دلتنگِ دیدارِ توام
پیشم بمانی جان به تو،جانانه اهدامیکنم
ششدانگ ِقلبم رافقط بهرِتوپنهان کرده ام
اکنون که برگشتی سَنَدبهرِتوامضامیکنم
دورازتو بیمارم گلم بایدبمانی پیش من
ترکم نکن ای عشق ِمن،ازتوتمنا میکنم.
- ۸۱۱
- ۳۰ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط