داستانی از شهید غلامعلی پیچک

❤️ داستانی از شهید غلامعلی پیچک

یه پسر بچه بود به نام غلامعلی پیچک که بعدها شد فرمانده عملیات غرب کشور و طوری شهید شد که برایش دو مزار درست کردند

مامانش از بقالی سر کوچه برایش بستنی خرید. پسربچه بستنی را تو آستینش قایم کرد آورد خونه

.مامانش میگفت وقتی رسیدیم خونه رو کرد بهم وگفت: مامان بستنی آب شد ولی دل بچه های تو کوچه آب نشد.

حالا آدمهای این مملکت بعضی هامون به جایی رسیدیم که عکس خانه ها .نوشیدنی ها و لحظه لحظه سفره مهمانی و سفره یلدا ومیوه های نوبرمون رو می فرستیم اینیستا و....

برامون فرقی نمی کنه مخاطبمون داره یا نداره .گرسنه ست یاسیره ....


🇮🇷 منبع : کتاب فاتحان قله های عاشقی ناصر کاوه



👳 @mollanasreddin 👳
دیدگاه ها (۱)

❤️سختی ها در زندگی #دکتر_انوشه👳 @mollanasreddin 👳

داستانک ذیل رو بخوانید👇

#داستانک 📚نقاش مشهوری در حال نقاشی یک منظره کوهستانی بود. آن...

این جمله بو علی سینا را باید با طلا نوشت ..که میفرمایند هر چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط