ای مطرب دل برای یاری را

ای مطرب دل برای یاری را
در پرده زیر گوی زاری را
رو در چمن و به روی گل بنگر
همدم شو بلبل بهاری را
دانی چه حیات‌ها و مستی‌هاست
در مجلس عشق جان سپاری را
چون دولت بی‌شمار را دیدی
بسپار بدو دم شماری را
ای روح شکار دلبری گشتی
کو زنده کند ابد شکاری را
ای ساقی دل ز کار واماندم
وقتست بده شراب کاری را
آراسته کن مرا و مجلس را
کراسته‌ای شرابداری را
بزمیست نهان چنین حریفان را
جا نیست دگر شرابخواری را#مولانا
دیدگاه ها (۰)

جان و جهان چو روی تو در دو جهان کجا بودگر تو ستم کنی به جان ...

بخند بر همه عالم که جای خنده تو راستکه بنده قد و ابروی تست ه...

در میان پرده خون عشق را گلزارهاعاشقان را با جمال عشق بی‌چون ...

نور او در جمله اشیاء ظاهر استظاهرش بنگر که بر ما ظاهر استروش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط