part
part18
لیکسی: تبریک میگم از الان بدبخت شدیم
لینو: آره واقعا
-میرن تو حیاط
*ویو هیون *
دیدم فلیکس با یه حالت خسته با لینو اومدن بیرون رفتم سمتشون
هیون: سلام جوجه صبح بخیر
چی شده چرا پکری؟
لیکسی: سلام صبح توهم بخیر
هیچی دیگه معلم درس داده و تازه تموم کرده درس رو میخواد امتحان بگیره هفته بعد
هیون: اها الاهی اشکال نداره اینا تازه اولشه
لیکسی: متاسفانه اره
-لینو میره پیش هان
^ادامه^
لیکسی: دیگه کل دانشگاه بهم میگن جوجه
از بس که تو و لینو و هان گفتین
والا ایش
هیون:
-خنده
اشکال نداره
خوبه که
جوجه کوچولو
-دستش رو میکنه تو موهای فلیکس
-به هم میریزتشون
لیکسی: هعی موهام رو خراب نکن کلی زحمت کشیدم واسشون
هیون: مهم نیست اصلا
عادت کن
لیکسی :هوفف باشه
-قدم میزنن تو حیاط
-یکی میخوره به لیکسی
-لیکسی تعادلش رو از دست میده
-هیون زود بغلش میکنه
-هم دیگر رو نگاه میکنن
-لیکسی به خودش میاد
لیکسی : ممنون
لیکسی: تبریک میگم از الان بدبخت شدیم
لینو: آره واقعا
-میرن تو حیاط
*ویو هیون *
دیدم فلیکس با یه حالت خسته با لینو اومدن بیرون رفتم سمتشون
هیون: سلام جوجه صبح بخیر
چی شده چرا پکری؟
لیکسی: سلام صبح توهم بخیر
هیچی دیگه معلم درس داده و تازه تموم کرده درس رو میخواد امتحان بگیره هفته بعد
هیون: اها الاهی اشکال نداره اینا تازه اولشه
لیکسی: متاسفانه اره
-لینو میره پیش هان
^ادامه^
لیکسی: دیگه کل دانشگاه بهم میگن جوجه
از بس که تو و لینو و هان گفتین
والا ایش
هیون:
-خنده
اشکال نداره
خوبه که
جوجه کوچولو
-دستش رو میکنه تو موهای فلیکس
-به هم میریزتشون
لیکسی: هعی موهام رو خراب نکن کلی زحمت کشیدم واسشون
هیون: مهم نیست اصلا
عادت کن
لیکسی :هوفف باشه
-قدم میزنن تو حیاط
-یکی میخوره به لیکسی
-لیکسی تعادلش رو از دست میده
-هیون زود بغلش میکنه
-هم دیگر رو نگاه میکنن
-لیکسی به خودش میاد
لیکسی : ممنون
- ۲.۹k
- ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط