The scary heart of a master
The scary heart of a master
Part ¹²
خندم گرفت ولی جلوی خندم رو گرفتم و رفتم داخل باغ قدم بزنم
ا.ت ویو
تصمیم گرفتم دنبال ارباب برم توی باغ منم به هوای تازه نیاز داشتم خو ارباب رو دیدم ک رو به گل های رز داخل باغ ایستاده
+چرا اومدی اینجا ؟
_ش...شما از کجا فهمیدید ...من اومدم ؟
+سوالمو با سوال جواب نده گفتم چرا اومدی توی باغ ؟؟
_خ...خب میخواستم یکم هوا بخورم ببخشید الان میرم داخل
+وایساااا
_ بله ؟
+نرو داخل همینجا بمون
_چ...چرا؟
+ میشه اینقدر زر نزنی و کاری ک گفتمو انجام بدی ؟...(ادمین کرم داره نمیزاره صحنه احساسی بشه)
_چ...چشم
+ چرا با لکنت حرف میزنی ؟
_ چ...چون ک از...شما...م...میترسم
+ هوم چیه میخواستی انتقام بگیری !!
_ن..نظرم عوض شد
+ درست حرف بزن وگرنه فاتحت خوندست
_چشم ارباب
+ حالا شد
ا.ت ویو
داشتم به گل های رز با عشق نگاه میکردم و یک آب پاش دیدم بدون اینکه اجازه بگیرم رفتم و آب پاش رو برداشتم و شروع کردم به اون گلای زیبا آب دادن
+ گل رز دوست داری ؟
_ بله...گل مورد علاقمه
کوک ویو
موقع آب دادن به گل ها اینقدر خوشگل شده بود ک دلم میخواست لباشو شکار کنم ....موهاش پشت گوشش بود و با عشق به گل ها آب میداد....ی لحظه وایسا ...چی دارم میگم واسه خودم
_ارباب؟
+هوم؟
_ میشه چندتا از این گلارو ببرم داخل اتاقم یا همون انباریه ؟
+بهشون میگم برات اتاق آماده کنن ....چون ک حوصله گریه کردن و نق نق کردناتو ندارم
_خیلی ممنونم
ا.ت ویو
دیدم ارباب داره کم کم نزدیکم میشه و من هی میرفتم عقب تر جوری ک خوردم به دیوار صورتامون یک سانتی متر با هم فاصله داشت نمیدونم چرا ولی دلم میخواست ببوسمش با اینکه اینهمه بلا سرم آورده بود
+ ارباب؟
_هیشششش(انگشت اشارهش و میزاره رو دهن ا.ت و همینطوری میکشتش پایین تا سینه هاش)
ارباب یهویی ......
شرایط پارت بعد
۳۵ لایک
۳۵ کامنت
Part ¹²
خندم گرفت ولی جلوی خندم رو گرفتم و رفتم داخل باغ قدم بزنم
ا.ت ویو
تصمیم گرفتم دنبال ارباب برم توی باغ منم به هوای تازه نیاز داشتم خو ارباب رو دیدم ک رو به گل های رز داخل باغ ایستاده
+چرا اومدی اینجا ؟
_ش...شما از کجا فهمیدید ...من اومدم ؟
+سوالمو با سوال جواب نده گفتم چرا اومدی توی باغ ؟؟
_خ...خب میخواستم یکم هوا بخورم ببخشید الان میرم داخل
+وایساااا
_ بله ؟
+نرو داخل همینجا بمون
_چ...چرا؟
+ میشه اینقدر زر نزنی و کاری ک گفتمو انجام بدی ؟...(ادمین کرم داره نمیزاره صحنه احساسی بشه)
_چ...چشم
+ چرا با لکنت حرف میزنی ؟
_ چ...چون ک از...شما...م...میترسم
+ هوم چیه میخواستی انتقام بگیری !!
_ن..نظرم عوض شد
+ درست حرف بزن وگرنه فاتحت خوندست
_چشم ارباب
+ حالا شد
ا.ت ویو
داشتم به گل های رز با عشق نگاه میکردم و یک آب پاش دیدم بدون اینکه اجازه بگیرم رفتم و آب پاش رو برداشتم و شروع کردم به اون گلای زیبا آب دادن
+ گل رز دوست داری ؟
_ بله...گل مورد علاقمه
کوک ویو
موقع آب دادن به گل ها اینقدر خوشگل شده بود ک دلم میخواست لباشو شکار کنم ....موهاش پشت گوشش بود و با عشق به گل ها آب میداد....ی لحظه وایسا ...چی دارم میگم واسه خودم
_ارباب؟
+هوم؟
_ میشه چندتا از این گلارو ببرم داخل اتاقم یا همون انباریه ؟
+بهشون میگم برات اتاق آماده کنن ....چون ک حوصله گریه کردن و نق نق کردناتو ندارم
_خیلی ممنونم
ا.ت ویو
دیدم ارباب داره کم کم نزدیکم میشه و من هی میرفتم عقب تر جوری ک خوردم به دیوار صورتامون یک سانتی متر با هم فاصله داشت نمیدونم چرا ولی دلم میخواست ببوسمش با اینکه اینهمه بلا سرم آورده بود
+ ارباب؟
_هیشششش(انگشت اشارهش و میزاره رو دهن ا.ت و همینطوری میکشتش پایین تا سینه هاش)
ارباب یهویی ......
شرایط پارت بعد
۳۵ لایک
۳۵ کامنت
۲۲.۹k
۰۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.