انگار برای امتحان نخونده بودم و الان کنسل شده

انگار برای امتحان نخونده بودم و الان کنسل شده،
انگار یه چیزی که گم کرده بودم و کلی دنبالش بودم یهویی پیدا شده،

انگار مشقامو یادم رفته بوده بنویسم و صبح که پاشدم با کلی برف مواجه شدم،

انگار تو تاکسی نشستم و همونموقع آهنگ خواننده مورد علاقم پخش شده،

انگار دلم نمیخواسته برم سر یه قراری و خود به خود کنسل شده،

انگار تو بی‌حوصلگیم پستچی غیرمنتظره یه نامه از یه عزیزی آورده،

انگار کاپشنمو از چمدون درآوردم و تو جیبش پول پیدا کردم،
انگارآخرین مدل آیفونو تو یک قرعه کشی برنده شدم،

می دونی؟
حسی که تو بهم میدی
پره از این «انگار» ها.
دیدگاه ها (۴)

_شاید مابین تار های گیتار داری زندگی میکنی، همینقد خلاصه و ک...

💚آدمی به اندازه‌ی معبود و محبوب‌هایشحرکت میکند و وسعت می یاب...

توی فرهنگ لغات شخصی ام در زندگیحال خوش یعنی به چشمان خمارت ز...

❤هر "شب"دوست داشتنتشکل دیگری ست یک "شب" میانِ غزل واژه می‌شو...

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲' 𝘀𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻:𝟮𝗣𝗮𝗿𝘁:𝟭𝟬هوانگ مین با تعجب نگاهم میکر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط