تاکنون دیوانه وار اسم کسی بوسیده ای

تاکنون دیوانه وار اسم کسی بوسیده ای
نیمه شب درآینه باخنده اش خندیده ای

چشم بر در،خنده برلب،اشک هم در دیدگان
سالها با یاد او با ساز او رقصیده ای

راستی پیش آمده با ترس از دست دادنش
همچوطفلی از نبودمادرش ترسیده ای

اولین دیدار مانده خاطرت یکروز خوب
باز هرهفته به یادش درسماع چرخیده ای

با خیال اولین دیدار او عصری قشنگ
صبحها با فکر آن عصرقشنگ بالیده ای


فدای چشمات..که میام میبینمش..دیووونه میشم..
دردت به تنم..عمرم..
دیدگاه ها (۱)

خوش به حال من....

سخته کهپر باشی و...بخندی میدانم بانوی من... ...

چشم های تو آبی نیست وگرنه حتما در آنها غرق می شدم سیاه نیست ...

فردا که بیایی حرف های نگفته بسیاری دارم برایت..حرف هایی که ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط