خیال تو
پارت ۱
پاییز سال ۲۰۱۴..۱ژانويه
نیم ساعتی میشه توی بارون جلوی در خونه کوک منتظرشم
که تبالاخره در خونه باز شد
کوک:اوهه ته اومدی ببخشید منتظر موندی
ته:خواهش میکنم ..بیا بریم دیر میشه ها خرگوش کوچولو
کوک تند به طرف تهیونگ رفت و پرید بغلش
کوک:خیلیی خوشحالمممممم...بالاخره روزش رسید
درسته امروز روز خیلی مهمی برای منو کوک بود
روزی که قرار بود باهم بریم کمپانی بیگ هیت موزیکی
منو کوک باهم از بچگی بزرگ شدیم
همسایه هم دیگه هستیم
پنجره اتاق من رو به پنجره اتاق کوک باز میشه ما از روی پنچره باهم دوست شدیم
چند روز پیش که داشتیم از مدرسه برمیگشتیم بیلبرد های بزرگ توی راه مدرسه نصب شده بود
راجب ازمون برای ایدل شدن بودن
و دوران کار اموزیش
منو کوک هردومون تویه خونه کوچیکی زندگی میکردیم
وضعیت مالی زیاد خوبی هم نداشتیم
پس این بهترین راه بود
ما هردو صدامون خوبه
پس این یه شانس برای بهتر کردن زندگیمونه
کوک:هی ته ته هیونگ چرا انقدر ساکتی ..ایستگاه بعدی باید پیاده شیما
ته:هیچی توی فکر بودم...باشه حواسم هست
بعد از گذشت چند مین
به ایستگاه بعدی رسیدیم ایستگاه دقیق روبه رویه کمپانی بود
به طرف در ورودی کمپانی رفتیم
یه اقایی که فکر کنم بادیگارد بود اونجا وایساده بود
بادیگار:اینجا چیکار دارین پسرا
ته:ما برای اودیشن اومدیم
بادیگار:بفرمایید تو منشی راهنماییتون میکنه
بعد از صحبت کردن با منشی توی اتاق انتظار نشستیم
بعد گذشت چند مین منشی صدامون کرد و ازمون خواست تا بریم به اتاق مدیریت
پی دی نیم: سلام خیلی خوش اومدین
ته کوک:سلام ..خیلی ممنون از اشناییتون خوشبختیم
پی دی نیم :بفرمایید اتاق بغلی
به دری که نیمه باز توی دفترش باز بود اشاره کرده
ما هم به اون اتاق رفتیم
پی دی نیم:خاب یکم برام بخونین
تو حوضه هایی که بلد بودیم خوندیم دنسی هم که بلد بودیم رفتیم
پی دی نیم :این عالیه ... شما از امروز میتوین به عنوان کاراموز توی کمپانی ما مشغول شین
فردا وسایل شخصیتونو بیارین وتوی خوابگاه بمونین چون راهتونم دوره
فعلا شما ۵ همگروهی دیگه هم دارین
که با اونا تویه خوابگاه میمونین
بعد از خدافظی از مدیر کمپانی
از کمپانی خارج شدیم
و دوباره سوار اتوبوس شدیم از کمپانی تا خونمون ۳ ایستگاه راهه
ته:کوک بالاخره به ارزومون رسیدیم
کوک:اره
(پرش به سال ۲۰۲۴)
کوک:اهه اههه خیلی خستم همه بدنم درد خیلی تمرین کردیم
جیمین :اییی خستمم جیهوپ هیونگ بسه دیگه
جیهوپ:خودمم خستم ولش کنین دیگه پسرا ..ما اماده کنسرتیم دیگه روز کنسرتم یکم تمرین میکنیم
تهیونگ کنار کوک دارز کشید و اروم در گوشش گفت
ته: نظرت چیه فردا یسر بریممحله قدیمی مون
کوک:فکر خوبیه
شوگا:هییی شما دونفر چی میگین به هم ؟
ته:فردا میخواییم بریم محله قدیمیمون
نامجون:اووو واقعا خیلی خوبه
جیمین:میشه منم بیام ...خیلی دوست دارم ببینم محلتون چجوری بود
تهکوک: اره حتما اصلا همه باهم بریم
نامجون:ولی
جین:نامی توروخدا بزار بریم یه هوایی بخوره کلمون
نامجون:اههه خاب باشه ...
ته:این عالیه ...پس فردا ۸ صبح همه باهم حرکت میکنیم
شوگا: ۱ ساعت وقت دارین برین خونه هاتون وسایلاتونو جمع کنین بیایین خونه من
ته:خونه تو چرا هیونگ
شوگا: چون از خونه من تا اونجا ۲ تا ایستگاهه
ولی از اینجا تا اونجا ۵ ایستگاهه
جین:مگه میخواییم با اتوبوس بریم
شوگا:نه ..منظورم اینه که نزدیک تره
کوک:....
شرط
لایک۱۴
کامنت۶
پاییز سال ۲۰۱۴..۱ژانويه
نیم ساعتی میشه توی بارون جلوی در خونه کوک منتظرشم
که تبالاخره در خونه باز شد
کوک:اوهه ته اومدی ببخشید منتظر موندی
ته:خواهش میکنم ..بیا بریم دیر میشه ها خرگوش کوچولو
کوک تند به طرف تهیونگ رفت و پرید بغلش
کوک:خیلیی خوشحالمممممم...بالاخره روزش رسید
درسته امروز روز خیلی مهمی برای منو کوک بود
روزی که قرار بود باهم بریم کمپانی بیگ هیت موزیکی
منو کوک باهم از بچگی بزرگ شدیم
همسایه هم دیگه هستیم
پنجره اتاق من رو به پنجره اتاق کوک باز میشه ما از روی پنچره باهم دوست شدیم
چند روز پیش که داشتیم از مدرسه برمیگشتیم بیلبرد های بزرگ توی راه مدرسه نصب شده بود
راجب ازمون برای ایدل شدن بودن
و دوران کار اموزیش
منو کوک هردومون تویه خونه کوچیکی زندگی میکردیم
وضعیت مالی زیاد خوبی هم نداشتیم
پس این بهترین راه بود
ما هردو صدامون خوبه
پس این یه شانس برای بهتر کردن زندگیمونه
کوک:هی ته ته هیونگ چرا انقدر ساکتی ..ایستگاه بعدی باید پیاده شیما
ته:هیچی توی فکر بودم...باشه حواسم هست
بعد از گذشت چند مین
به ایستگاه بعدی رسیدیم ایستگاه دقیق روبه رویه کمپانی بود
به طرف در ورودی کمپانی رفتیم
یه اقایی که فکر کنم بادیگارد بود اونجا وایساده بود
بادیگار:اینجا چیکار دارین پسرا
ته:ما برای اودیشن اومدیم
بادیگار:بفرمایید تو منشی راهنماییتون میکنه
بعد از صحبت کردن با منشی توی اتاق انتظار نشستیم
بعد گذشت چند مین منشی صدامون کرد و ازمون خواست تا بریم به اتاق مدیریت
پی دی نیم: سلام خیلی خوش اومدین
ته کوک:سلام ..خیلی ممنون از اشناییتون خوشبختیم
پی دی نیم :بفرمایید اتاق بغلی
به دری که نیمه باز توی دفترش باز بود اشاره کرده
ما هم به اون اتاق رفتیم
پی دی نیم:خاب یکم برام بخونین
تو حوضه هایی که بلد بودیم خوندیم دنسی هم که بلد بودیم رفتیم
پی دی نیم :این عالیه ... شما از امروز میتوین به عنوان کاراموز توی کمپانی ما مشغول شین
فردا وسایل شخصیتونو بیارین وتوی خوابگاه بمونین چون راهتونم دوره
فعلا شما ۵ همگروهی دیگه هم دارین
که با اونا تویه خوابگاه میمونین
بعد از خدافظی از مدیر کمپانی
از کمپانی خارج شدیم
و دوباره سوار اتوبوس شدیم از کمپانی تا خونمون ۳ ایستگاه راهه
ته:کوک بالاخره به ارزومون رسیدیم
کوک:اره
(پرش به سال ۲۰۲۴)
کوک:اهه اههه خیلی خستم همه بدنم درد خیلی تمرین کردیم
جیمین :اییی خستمم جیهوپ هیونگ بسه دیگه
جیهوپ:خودمم خستم ولش کنین دیگه پسرا ..ما اماده کنسرتیم دیگه روز کنسرتم یکم تمرین میکنیم
تهیونگ کنار کوک دارز کشید و اروم در گوشش گفت
ته: نظرت چیه فردا یسر بریممحله قدیمی مون
کوک:فکر خوبیه
شوگا:هییی شما دونفر چی میگین به هم ؟
ته:فردا میخواییم بریم محله قدیمیمون
نامجون:اووو واقعا خیلی خوبه
جیمین:میشه منم بیام ...خیلی دوست دارم ببینم محلتون چجوری بود
تهکوک: اره حتما اصلا همه باهم بریم
نامجون:ولی
جین:نامی توروخدا بزار بریم یه هوایی بخوره کلمون
نامجون:اههه خاب باشه ...
ته:این عالیه ...پس فردا ۸ صبح همه باهم حرکت میکنیم
شوگا: ۱ ساعت وقت دارین برین خونه هاتون وسایلاتونو جمع کنین بیایین خونه من
ته:خونه تو چرا هیونگ
شوگا: چون از خونه من تا اونجا ۲ تا ایستگاهه
ولی از اینجا تا اونجا ۵ ایستگاهه
جین:مگه میخواییم با اتوبوس بریم
شوگا:نه ..منظورم اینه که نزدیک تره
کوک:....
شرط
لایک۱۴
کامنت۶
- ۲.۳k
- ۰۹ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط