چرا حضرت قمر بنی هاشم (ع)، آب ننوشیدند؟
چرا حضرت قمر بنی هاشم (ع)، آب ننوشیدند؟
اگر مینوشیدند بهتر نمیتوانستند دفاع کنند و آب را به خیمه ها برسانند؟
#ورق_بزنید 📑
📌بسم ربّ الحسین المظلوم🏴
آمدن شمربنذیالجوشن ضبابی به کربلا مهمترین و بزرگترین حادثه روز نهم محرم (تاسوعا) به حساب میآید. شمر با نامه عبیداللهبنزیاد در بعد از ظهر روز تاسوعا وارد کربلا شد.
🏴در عصر تاسوعا زمینهها برای جنگ کاملا آماده است. بعد از نماز عصر، عمرسعد سپاه خود را آماده کرد و شعار پیامبر را سر داد: یا خلیلالله ارکبی و بالجنةابشری (ای لشکر خدا سوار شوید و مژده بهشتتان باد!)
همگان سوار شدند و حرکت خود را به سوی لشکرگاه امام حسین (ع) آغاز کردند. امام حسین (ع) جلوی خیمه خود نشسته و به شمشیر تکیه داده و سر بر زانو نهاده بود.
🏴در این هنگام حضرت زینب (س) که صدای سواران و حرکت سپاه را شنیده بود نزد برادر آمد و گفت:آیا همهمه و خروش سپاه دشمن را میشنوی؟ امام سوم شیعیان سر برداشت و فرمود: هماکنون رسول خدا را در خواب دیدم که میگفت: به زودی نزد ما خواهی آمد و آن لحظه بیشک نزدیک شده است.
🏴امام حسین (ع) به خواهرش فرمود: آرام باش، آرام باش. سکوت کن و صیحه نزن تا دشمن ما را سرزنش و ریشخند نکند. در این هنگام امام سوم شیعیان به ابوالفضلالعباس فرمود: فدایت شوم برادر، سوار شو، برو و بپرس چه میخواهند؟ اگر بتوانی آنان را منصرف کن و برگردان.
ابوالفضلالعباس با بیست تن از جمله زهیربنقین و حبیببنمظاهر به نزدیک سپاه آمدند و علت تهاجم را پرسیدند. آنان گفتند:امیر فرمان داده است هجوم آوریم تا فرمان او را گردن نهید.
عباس فرمود: شتاب نکنید تا من بازگردم و با اباعبدالله (ع) در میان بگذارم. سواران درنگ کردند. سردار رشید عاشورا بازگشت و ماجرا بازگفت.
امام حسین (ع) فرمود: باز گرد و بگو یک امشب را به تأخیر بیندازید تا ما امشب را به نماز و شبزندهداری و استغفار و دعا بگذرانیم. خدا میداند که من نماز و قرائت قرآن و دعا و استغفار را دوست دارم...
#محرم
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#حضرت_اباالفضل علیهالسلام
#شبهات_محرم
اگر مینوشیدند بهتر نمیتوانستند دفاع کنند و آب را به خیمه ها برسانند؟
#ورق_بزنید 📑
📌بسم ربّ الحسین المظلوم🏴
آمدن شمربنذیالجوشن ضبابی به کربلا مهمترین و بزرگترین حادثه روز نهم محرم (تاسوعا) به حساب میآید. شمر با نامه عبیداللهبنزیاد در بعد از ظهر روز تاسوعا وارد کربلا شد.
🏴در عصر تاسوعا زمینهها برای جنگ کاملا آماده است. بعد از نماز عصر، عمرسعد سپاه خود را آماده کرد و شعار پیامبر را سر داد: یا خلیلالله ارکبی و بالجنةابشری (ای لشکر خدا سوار شوید و مژده بهشتتان باد!)
همگان سوار شدند و حرکت خود را به سوی لشکرگاه امام حسین (ع) آغاز کردند. امام حسین (ع) جلوی خیمه خود نشسته و به شمشیر تکیه داده و سر بر زانو نهاده بود.
🏴در این هنگام حضرت زینب (س) که صدای سواران و حرکت سپاه را شنیده بود نزد برادر آمد و گفت:آیا همهمه و خروش سپاه دشمن را میشنوی؟ امام سوم شیعیان سر برداشت و فرمود: هماکنون رسول خدا را در خواب دیدم که میگفت: به زودی نزد ما خواهی آمد و آن لحظه بیشک نزدیک شده است.
🏴امام حسین (ع) به خواهرش فرمود: آرام باش، آرام باش. سکوت کن و صیحه نزن تا دشمن ما را سرزنش و ریشخند نکند. در این هنگام امام سوم شیعیان به ابوالفضلالعباس فرمود: فدایت شوم برادر، سوار شو، برو و بپرس چه میخواهند؟ اگر بتوانی آنان را منصرف کن و برگردان.
ابوالفضلالعباس با بیست تن از جمله زهیربنقین و حبیببنمظاهر به نزدیک سپاه آمدند و علت تهاجم را پرسیدند. آنان گفتند:امیر فرمان داده است هجوم آوریم تا فرمان او را گردن نهید.
عباس فرمود: شتاب نکنید تا من بازگردم و با اباعبدالله (ع) در میان بگذارم. سواران درنگ کردند. سردار رشید عاشورا بازگشت و ماجرا بازگفت.
امام حسین (ع) فرمود: باز گرد و بگو یک امشب را به تأخیر بیندازید تا ما امشب را به نماز و شبزندهداری و استغفار و دعا بگذرانیم. خدا میداند که من نماز و قرائت قرآن و دعا و استغفار را دوست دارم...
#محرم
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#حضرت_اباالفضل علیهالسلام
#شبهات_محرم
۲۲.۷k
۱۶ مرداد ۱۴۰۱