روزگارم بد نیست

روزگارم بد نیست
گاه گاهی
قدمی میزند این مرغ خیال
به حوالی دلت
به همان کوچه تنگ
به همان خانه امن
به هوای نفست بال زند مرغ خیال
به هوای نگهت پر زند این مرغ گران
و وجودم همه فریاد کشد

که تو را می خواهد
که تو را می جوید
که همه عشق تویی
که همه وصل تویی
و همه جان گران
و همه عمر و توان
به فدای نگهت باشد و بس.
#سولماز_بختیاری


@bakhtiari_solmaz💛 🍁
دیدگاه ها (۱)

در من قدم بزنتا باور کنی انتهایی ندارم این جادهاز تو شروع می...

شب‌های هجر را گذراندیم و زنده‌ایمما را به سخت‌جانی خوداین گم...

دستانم بوی عشق می دهند.بوی انار و خرمالو...آنقدر که کوچه های...

محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفتمست گفت ای دوست، این پیر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط