برای چند ثانیه تو موجودیت حرف های ی ادم گم شدم
برای چند ثانیه تو موجودیت حرف های ی ادم گم شدم
زل زدم به خودم تو قاب شیشه ای
ی سایه ی سیاه و عجیب
از اینک خودمو گم کردم ترسیدم
سعی کردم بلند شم برم تو جایی که ارومم میکنه
جایی که شهرو بیینم
خیابونا
مسیرا
ادما
من به کجا تعلق داشتم؟
به اکثر نوشته هایی که سبک رئالیستی دارن
یا به هنری که هیچ مخاطبی نداره
من کجای زندگی وایستادم؟
همینجوری که به شهر خیره ام
از ی نفر میخام بیاد بشینه کنارم
و سرمو بزارم رو شونش
و بدونم نه اون منو میشناسه
ن من اونو
و ی کم بخابم
#فرزانه_خروشی
زل زدم به خودم تو قاب شیشه ای
ی سایه ی سیاه و عجیب
از اینک خودمو گم کردم ترسیدم
سعی کردم بلند شم برم تو جایی که ارومم میکنه
جایی که شهرو بیینم
خیابونا
مسیرا
ادما
من به کجا تعلق داشتم؟
به اکثر نوشته هایی که سبک رئالیستی دارن
یا به هنری که هیچ مخاطبی نداره
من کجای زندگی وایستادم؟
همینجوری که به شهر خیره ام
از ی نفر میخام بیاد بشینه کنارم
و سرمو بزارم رو شونش
و بدونم نه اون منو میشناسه
ن من اونو
و ی کم بخابم
#فرزانه_خروشی
۱۱.۳k
۰۴ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.