انقد ذوقش رو داشتم که نتونستم تحمل کنم و برسم خونه تو مط

انقد ذوقش رو داشتم که نتونستم تحمل کنم و برسم خونه؛ تو مطب دکتر بازش کردم و ازش زدم...فارغ از نگاه خانوما حال خوشی داشتم هم از بوی لاک هم رنگش هم اکلیل های براقش❤ 💅
این دومین کادوییه که بهم داده 😍
رفیق روزای سختم خیلی دوست دارم😔 ❤
دیدگاه ها (۱)

یه روزی دستای کوچولوت رو میگیرم و تا آخر دنیا ولش نمیکنم😔 #...

خوابِ عزیزم😍 😴

در قضاوت همه حق را به تو دادند ولی نکته انجاست که من راز نگه...

از جهان ترد شدم، کُنج قفس سرد شدمدختری گوشه‌ی زندان دلم می‌ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط