رمان دنیای من
رمان دنیای من
پارت ۶۸
ارسلان، پاشو بریم صبحانه بخوریم
دیانا، حال ندارم بلند شم
ارسلان، دستامو باز کردم
و گفتم بیا اینجا کوچولوی من
دیانا، رفتم تو بغلش
ارسلان، اومد تو بغلم بوسه ای کوتاه رو لباش زدم
دیانا، نزاشتی من بوست کنم
ارسلان، بیا قشنگم بوسم کن
دیانا، منم بوسش کردم
ارسلان، رفتم آشپزخونه گذاشتمش رو اپن شما بشین اینجا من میزو بچینم
دیانا، پاشه ارسلان میزو چید اومد منو از رو اپن بند کرد نشوند زو صندلی
ارسلان، بخور دیگه
دیانا، برام لقمه بگیر
ارسلان، فدات شم خودت بخورد دیگه
پارت ۶۸
ارسلان، پاشو بریم صبحانه بخوریم
دیانا، حال ندارم بلند شم
ارسلان، دستامو باز کردم
و گفتم بیا اینجا کوچولوی من
دیانا، رفتم تو بغلش
ارسلان، اومد تو بغلم بوسه ای کوتاه رو لباش زدم
دیانا، نزاشتی من بوست کنم
ارسلان، بیا قشنگم بوسم کن
دیانا، منم بوسش کردم
ارسلان، رفتم آشپزخونه گذاشتمش رو اپن شما بشین اینجا من میزو بچینم
دیانا، پاشه ارسلان میزو چید اومد منو از رو اپن بند کرد نشوند زو صندلی
ارسلان، بخور دیگه
دیانا، برام لقمه بگیر
ارسلان، فدات شم خودت بخورد دیگه
۸.۱k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.