در فقدان علامه حسن زاده
1. در دهه سی، به کار استخراج تقویم مشغول بود، در آستانۀ یک پیشبینی کسوفش، استاد ریاضی مهم دانشگاه تهران در روزنامه اطلاعات کار طلبۀ جوان را غیرعلمی خواند و عدم تحقق کسوف را پیشبینی کرد. روز موعود فرارسید؛ کسوف واقع شد. روزنامه از اشتباه درج شده عذرخواست.
بار دیگر این مباهله علمی درگرفت؛ در تقویم حسنزاده رمضان ۲۹روزه بود ولی در محاسبه دیگران ۳۰روزه. شب موعود خنجر هلال شوال سر سلخ رمضان را برید.
برای تبریک عید تعدادی از استادان دانشگاه از جمله همان استاد به منزل آیتالله کاشانی میروند؛ آیتالله طعنه میزند چطور شما و همه اساتید عید را غلط دریافتید و یک طلبه ساده ما درست؟ استاد ریاضی متکبرانه میگوید:
«گاه باشد که کودک نادان | به غلط بر هدف زند تیرى».
حسنزاده جوان میشنود و اینبار برخلاف دفعه قبل تمام مستندات محاسباتی خود از زیج بهادری و الغبیگی و... را برای روزنامه و دانشگاه تهران میفرستد؛ هیچکدام اعتنایی نمیکنند؛ حتی حاضر به انتشار نمیشوند.
همین دانشگاه تهرانِ متکبر؛ ۴۰سال بعد جشننامه بزرگداشت آیتالله #علامه_حسن_زاده_آملی را با برترین استادان فلسفه درمیآورد: داوری اردکانی، مجتهدی، دینانی، اعوانی، جهانگیری، گلشنی و... . برترین استادان برترین رشته برترین دانشگاه کشور، سر فرومیآورند نزد همان طلبه. تعز من تشاء و تذل.
۲. در دوران غربت سنت ریاضی و هیئت و فلسفه و عرفان در حوزه، کرسیشان را برپا داشت و برترین آثار این رشتهها را نوشت.
۳. پیش از عصر جیپیاس، با اسطرلاب قبلۀ مردم #آمل را با دقت و درستی برای همیشه محاسبه کرد.
۴. جزو معدود دانشمندانی بود که بی شاگردی امام خمینی از ستارگان دانش #عرفان_نظری بود. و جالب که در بسیاری از امور و علوم شبیه امام.
۵. شاید تنها کسی بود در روزگار ما که تاج #علامه را مسامحتا و احتراما بر سر نداشت. تعصب شاگردان یا تعارف سیاسیون او را علامه نکرد.
نه مطالعه فهرست طویل آثار علمیاش که تنها بررسی کتاب #ده_رساله_فارسی او که در ۱۰رشته علمی متفاوت نوشته شده گواه همهچیزدانی اوست.
۶. به خودیِ خود آیتِ فقرِ دانشگاه و حقارت یکشاخهگرایی بود.
۷. با اینهمه فضل علمی و معنوی؛ با اینهمه دلائل و حتی کرامات، تا دلتان بخواهد لعن و تکفیر شد؛ حتی در دوران کهولت
{و در این فقرههای اخیر جدا از علمای قشری و جهلای عربدهکش، شاید بعضی شاگردان نادان یا شهرتطلب یا شیاد یا هرچی... بیتقصیر نبودند}.
۸. پیشتازیاش در دانش حتی مخالفانش را هم پیش میبرد. گمان من است که بسیاری از آثار حجیم و جنجالی استاد #محمدرضا_حکیمی یعنی مکتب تفکیک (۷۱ تا ۷۵) و الهیات الهی و الهیات بشری (دهه ۸۰) و... همه در پی و در پاسخ به یک جزوۀ کوچک او نوشته شدند: #قرآن_و_عرفان_و_برهان_از_هم_جدایی_ندارند (۱۳۶۹) با همین اسم موزون و طولانیاش، که با حدیثی از امام جعفر صادق (ع) در ستایش ارسطو شروع میشود.
۹. عجیب بود
عجیب بود که تمحضش در علوم و کسوت علامگی مانع فتوحات روحی و معنوی و سلوکیاش نبود؛
که احوالات عرفانیاش مانع زیست اجتماعی و انقلابیاش نبود؛
که دفاعش از انقلاب اسلامی او را به مسابقۀ کسب جاه و مقام و مدرسه و منبر و زمین و ثروت از کیسۀ انقلاب نینداخت؛
که زهد و مراقبه و خلوتش او را از زیست شادانه و مهربانانه با عموم مردم بازنداشت؛
که وقت گذاشتن برای مردم و دوستداران علم و عرفان او را از کتابها و کتابخانۀ نامتناهیاش بازنداشت،
عجیب بود اینهمه ذوفنونی و ذووجهی ... آن دانش، آن عرفان، آن فروتنی، آن لحن شیرین و دلنشین و آن خط خوش ... خط خوشی که خود رسالهای میطلبد تفسیر و تبیینش.
۱۰. ما با تماشای او فهمیدیم #شیخ_بهایی یعنی چه، #خواجه_نصیر یعنی چه، #علامه_حلی یعنی چه و شگفت که تصویر اسطورههای عرفان و علم را یکجا در خود جمع کرده بود.
خدا او را -که قطعا ولیئی از اولیایش بود- با محمد و آل محمد محشور کند و ما را شامل حال دعایش در این اربعین قرار دهد.
#حسن_صنوبری
بار دیگر این مباهله علمی درگرفت؛ در تقویم حسنزاده رمضان ۲۹روزه بود ولی در محاسبه دیگران ۳۰روزه. شب موعود خنجر هلال شوال سر سلخ رمضان را برید.
برای تبریک عید تعدادی از استادان دانشگاه از جمله همان استاد به منزل آیتالله کاشانی میروند؛ آیتالله طعنه میزند چطور شما و همه اساتید عید را غلط دریافتید و یک طلبه ساده ما درست؟ استاد ریاضی متکبرانه میگوید:
«گاه باشد که کودک نادان | به غلط بر هدف زند تیرى».
حسنزاده جوان میشنود و اینبار برخلاف دفعه قبل تمام مستندات محاسباتی خود از زیج بهادری و الغبیگی و... را برای روزنامه و دانشگاه تهران میفرستد؛ هیچکدام اعتنایی نمیکنند؛ حتی حاضر به انتشار نمیشوند.
همین دانشگاه تهرانِ متکبر؛ ۴۰سال بعد جشننامه بزرگداشت آیتالله #علامه_حسن_زاده_آملی را با برترین استادان فلسفه درمیآورد: داوری اردکانی، مجتهدی، دینانی، اعوانی، جهانگیری، گلشنی و... . برترین استادان برترین رشته برترین دانشگاه کشور، سر فرومیآورند نزد همان طلبه. تعز من تشاء و تذل.
۲. در دوران غربت سنت ریاضی و هیئت و فلسفه و عرفان در حوزه، کرسیشان را برپا داشت و برترین آثار این رشتهها را نوشت.
۳. پیش از عصر جیپیاس، با اسطرلاب قبلۀ مردم #آمل را با دقت و درستی برای همیشه محاسبه کرد.
۴. جزو معدود دانشمندانی بود که بی شاگردی امام خمینی از ستارگان دانش #عرفان_نظری بود. و جالب که در بسیاری از امور و علوم شبیه امام.
۵. شاید تنها کسی بود در روزگار ما که تاج #علامه را مسامحتا و احتراما بر سر نداشت. تعصب شاگردان یا تعارف سیاسیون او را علامه نکرد.
نه مطالعه فهرست طویل آثار علمیاش که تنها بررسی کتاب #ده_رساله_فارسی او که در ۱۰رشته علمی متفاوت نوشته شده گواه همهچیزدانی اوست.
۶. به خودیِ خود آیتِ فقرِ دانشگاه و حقارت یکشاخهگرایی بود.
۷. با اینهمه فضل علمی و معنوی؛ با اینهمه دلائل و حتی کرامات، تا دلتان بخواهد لعن و تکفیر شد؛ حتی در دوران کهولت
{و در این فقرههای اخیر جدا از علمای قشری و جهلای عربدهکش، شاید بعضی شاگردان نادان یا شهرتطلب یا شیاد یا هرچی... بیتقصیر نبودند}.
۸. پیشتازیاش در دانش حتی مخالفانش را هم پیش میبرد. گمان من است که بسیاری از آثار حجیم و جنجالی استاد #محمدرضا_حکیمی یعنی مکتب تفکیک (۷۱ تا ۷۵) و الهیات الهی و الهیات بشری (دهه ۸۰) و... همه در پی و در پاسخ به یک جزوۀ کوچک او نوشته شدند: #قرآن_و_عرفان_و_برهان_از_هم_جدایی_ندارند (۱۳۶۹) با همین اسم موزون و طولانیاش، که با حدیثی از امام جعفر صادق (ع) در ستایش ارسطو شروع میشود.
۹. عجیب بود
عجیب بود که تمحضش در علوم و کسوت علامگی مانع فتوحات روحی و معنوی و سلوکیاش نبود؛
که احوالات عرفانیاش مانع زیست اجتماعی و انقلابیاش نبود؛
که دفاعش از انقلاب اسلامی او را به مسابقۀ کسب جاه و مقام و مدرسه و منبر و زمین و ثروت از کیسۀ انقلاب نینداخت؛
که زهد و مراقبه و خلوتش او را از زیست شادانه و مهربانانه با عموم مردم بازنداشت؛
که وقت گذاشتن برای مردم و دوستداران علم و عرفان او را از کتابها و کتابخانۀ نامتناهیاش بازنداشت،
عجیب بود اینهمه ذوفنونی و ذووجهی ... آن دانش، آن عرفان، آن فروتنی، آن لحن شیرین و دلنشین و آن خط خوش ... خط خوشی که خود رسالهای میطلبد تفسیر و تبیینش.
۱۰. ما با تماشای او فهمیدیم #شیخ_بهایی یعنی چه، #خواجه_نصیر یعنی چه، #علامه_حلی یعنی چه و شگفت که تصویر اسطورههای عرفان و علم را یکجا در خود جمع کرده بود.
خدا او را -که قطعا ولیئی از اولیایش بود- با محمد و آل محمد محشور کند و ما را شامل حال دعایش در این اربعین قرار دهد.
#حسن_صنوبری
۱۲۴.۶k
۰۵ مهر ۱۴۰۰