*تکپارت*
*تکپارت*
ته ویو:
سلام همتون منو میشناسید نیاز نیس بگم من ی دانشجو ام که همکلاسیم که اسمش اته رو دوست دارم ما ی سال قبل به هم اعتراف کردیم ولی پدر و مادر ات نمیزارن باهم بگردیم یا ازدواج کنیم ولش کن اما نمیدونم چرا امروز حس عجیبی دارم انگار خوشحالم
ات:سلام ته
ته:سلام
ات:بدو بریم دیرمون شد
*بعد کلاس*
ات:راستی ته؟
ته:بله
ات:مامان و بابام گذاشتن باهم بگردیم
ته:واقعا ؟؟
ات:آره خیلی خوشحالم
ته:پس میتونی شب رو پیشم بمونی؟
ات:آره
ته:چ خوب باش بریم ناهار بخوریم
ات:باش
ته:فقط ی چیزی
ات:چی؟؟
ته:میتونم بغلت کنم ؟
ات:بغل ؟نه ولی به جاش بوس میدم
ته:از گونه دیگه ؟
ات:نه از لبم
ته:واقعآ؟؟تو واقعآ ولش کن*ی بوس کوتاه*
ات:ممنون بریم؟
ته:بریم
*رستوران *
ات:لازم نبود اینجا بیایم
ته:برای اولین قرار خوبه
ات:قرار؟من خبر ندارم که
تا:الان باخبر شو ما الان توی قراریم
ات :باشه حالا
*خونه ته*
ات:وای چ خوشگله
ته:حال کردی
ات:آره خیلی خوبه
ته:لباس اوردی؟
ات:نه
ته:اشکال نداره فعلا لباسای منو بپوش
ات:باش
*بعد اینکه ات لباساش رو عوض کرد*
ته:بیا فیلم ببینیم
ات:باشه
*فیلم*
دختره:وایسا
پسره:*برگشت *
دختره:من دوست دارم
اهنگ:چرا اینطوری دوست دارم دوست دارم
پسره:منم دوست دارم ولی نمیخواستم به روم بیارم*بازم همون اهنگ پخش شد*
ته:بخدا اگه صحنه نداشته باشه ها..
ات:چ رومانتیک
ته:این؟؟
ات:آره
ته:باش حالا راستی بیا دوباره همو ببوسیم
ات:واقعا؟؟آخه...*یکم دیر شده بود چون ته بوسیدش*
*بعد جدا شدن*
ته:خوش گذشت ؟
ات:عالی بود
ته:خداروشکر میخوای بیشترشم کنیم؟
ات:نه دیگه
ته:بیا اینجا ببینم
*ات فرار کرد*
ته:وایسا
ات:اگه میتونی بیا بگیرم
ته ویو:
سلام همتون منو میشناسید نیاز نیس بگم من ی دانشجو ام که همکلاسیم که اسمش اته رو دوست دارم ما ی سال قبل به هم اعتراف کردیم ولی پدر و مادر ات نمیزارن باهم بگردیم یا ازدواج کنیم ولش کن اما نمیدونم چرا امروز حس عجیبی دارم انگار خوشحالم
ات:سلام ته
ته:سلام
ات:بدو بریم دیرمون شد
*بعد کلاس*
ات:راستی ته؟
ته:بله
ات:مامان و بابام گذاشتن باهم بگردیم
ته:واقعا ؟؟
ات:آره خیلی خوشحالم
ته:پس میتونی شب رو پیشم بمونی؟
ات:آره
ته:چ خوب باش بریم ناهار بخوریم
ات:باش
ته:فقط ی چیزی
ات:چی؟؟
ته:میتونم بغلت کنم ؟
ات:بغل ؟نه ولی به جاش بوس میدم
ته:از گونه دیگه ؟
ات:نه از لبم
ته:واقعآ؟؟تو واقعآ ولش کن*ی بوس کوتاه*
ات:ممنون بریم؟
ته:بریم
*رستوران *
ات:لازم نبود اینجا بیایم
ته:برای اولین قرار خوبه
ات:قرار؟من خبر ندارم که
تا:الان باخبر شو ما الان توی قراریم
ات :باشه حالا
*خونه ته*
ات:وای چ خوشگله
ته:حال کردی
ات:آره خیلی خوبه
ته:لباس اوردی؟
ات:نه
ته:اشکال نداره فعلا لباسای منو بپوش
ات:باش
*بعد اینکه ات لباساش رو عوض کرد*
ته:بیا فیلم ببینیم
ات:باشه
*فیلم*
دختره:وایسا
پسره:*برگشت *
دختره:من دوست دارم
اهنگ:چرا اینطوری دوست دارم دوست دارم
پسره:منم دوست دارم ولی نمیخواستم به روم بیارم*بازم همون اهنگ پخش شد*
ته:بخدا اگه صحنه نداشته باشه ها..
ات:چ رومانتیک
ته:این؟؟
ات:آره
ته:باش حالا راستی بیا دوباره همو ببوسیم
ات:واقعا؟؟آخه...*یکم دیر شده بود چون ته بوسیدش*
*بعد جدا شدن*
ته:خوش گذشت ؟
ات:عالی بود
ته:خداروشکر میخوای بیشترشم کنیم؟
ات:نه دیگه
ته:بیا اینجا ببینم
*ات فرار کرد*
ته:وایسا
ات:اگه میتونی بیا بگیرم
۸.۰k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.