ای کاش کسی چشم به راهم نگران بود

ای کاش کسی چشم بـه راهم نگران بود
از خـواستن و دیـدن مـن در هیجان بود

من کوه غمم سینه ی من پر ز مگوهاست
ای کاش کسی محــــرمِ اسـرار نهان بود

سرریــز شده کاسه ی صبــرم به که گویم ؟
غارت شده در سینه ی من هرچه توان بود

بــاران بلا بــرسـر هـــرثـانیــه بـاریـد
در فـال من غمزده هـم فصل خزان بود

از خنجر دشمن گله ای نیست که ای دوست
زخــمِ دلِ من بیشتر از ، زخمِ زبان بود

هرشب مـن و دل بغض گلو مسئله داریم
اشکی که به حال منو دل مرثیه خوان بود

ای کـاش کسی بـود مـرا سنگ صبــورم
تـا بـاعث آرامــش ایـن روح و روان بود
دیدگاه ها (۱)

سایه ی توام به هر کجا رَویسر نهاده‌ام به زیر پای توچون تو در...

چشمهایت که مال من باشددیگر چه فرق می‌کند چرخِ دنیا به کدام ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط