نه جان دلم

نه جان دلم
از من ساخته نیست
آخر چگونه باید باور کنم دیگر ندارمت؟
چگونه باید تصور کنم
خودم را
جهانم را
این زندگیم را بدون تو؟
آخر مگر میشود
احساس را از آدم گرفت؟
آخر مگر میشود
من در آسمان این شهر
نفس بکشم و تو در کنارمن نباشی؟
پس بیا و بار دگر مهربانی کن
تو سهم من بودی از این زندگی
خودت را از من دریغ مکن
من آدم بی تو ماندن نیستم
پس فکری به حال من بکن
این دلتنگی فقط
با حضور و در کنار تو پایان می یابد
پس بیا و درمان تمام ناخوشی هایم باش
جان دلم می شود
دوباره مهمان روزهای زندگیم شوی؟
نه بگذار کمی بهتر بگویم
می شود خواهش کنم
تو برگردی؟
دیدگاه ها (۳)

همیشه چیزهایی را که نداشته امبیشتر دوست داشته‌ام همچون تو که...

از خاک ما در باد، بوی تو می‌آید تنها تو می‌مانی، ...

بینِ این مردمِ عاشق کُشِمعشوقه فروش...مگُذارم،مگُذارم،مگُذار...

♦ ️حواست نیست ...♦ ️به این حالی که من دارم ...♦ ️حواست نیست ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۱

من از بیگانگان دیگر ننالمکه با من هرچه کرد آن آشنا کردحضرت ح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط