چه میشد مثلا بجای راننده ی تاکسی تو بغل دستم نشسته بودی و

چه میشد مثلا بجای راننده ی تاکسی تو بغل دستم نشسته بودی و با دست های مسحور  کننده ات دنده عوض می کردی .
یا مثلا در فاصله ی خالی بین کلاس هام که مجبورم به خانه برگردم وقتم را با تو میگذراندم .
یا اینکه روز تولد زنگ در خانه به صدا در میامد و پست چی و پاکت و محموله ی کادو و دست خط مسحور کننده ی تو و.... .
یا مثلا حالا که سرماخورده ام هر هشت ساعت بهم زنگ بزنی و آنتی بیوتیک ها را یاداوری کنی که یعنی نگرانمی .
یا پنج شنبه که باران بارید زنگ میزدی و می گفتی فقط پنج دقیقه صبر کن هر جا باشم میایم دنبالت .
یا آن پسره ی دیلاق بی ریخت را با غیرت مسحور کننده ات از سر راهم برمیداشتی .
یا دیشب که خوابم نمی برد تا صبح برایم حرف میزدی تا یادم باشد که تنها نیستم .
یا وقتی دلم گرفته و غم دنیا روی دلم سنگینی میکند برایم آسمون ریسمون ببافی که باورم شود به کوه تکیه داده ام و هیچ غمم نباشد .
میدانی چیست عمر آدم به هر صورتی که باشد میگذرد خیلی هم زود و سریع میگذرد فقط فرقش در این است که وقتی بعد از سی سال در آستانه میانسالی به آینه نگاه میکنی ببینی آیا به ازای نصف موهای سفیدی که به دنیا داده ایم به آرزوهایمان رسیده ایم یا نه؟
دیدگاه ها (۹)

اینکه انگشت تو دماغت میکنی عیب ندارهمن نمیدونم چرا وقتی درمی...

یه دوست داشتم اصلاً اهل تقلب و این حرفا نبود...میگفت سوسول ب...

بالاخره یک روز از این ماسماسک های حرفه ای که دستشان به همه ج...

سلامتیه مرد زندگیمآقامو میگموقتی باهاش قهر میکنم اون قهر نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط