شب عملیات با سید داشتم حرف می زدم

شب عملیات با سید داشتم حرف می زدم.
یهو رفت کنار؛ رو به صحرا، پلاک شو در آورد انداخت تو صحرا!
داد زدم: " سید چیکار می کنی؟ الان شهید می شی، بعد جنازت بر نمی گرده؟! "
گفت: " دارم شهوت شهادت رو تو خودم می خشکونم. "
من که تعجب کردم، گفتم: " شهوت شهادت دیگه چه صیغه ایه؟ "
گفت: " الان داشتم فکر می کردم می رم شهید می شم. بعد برام یه مجلس خوب می گیرن!
خوشحال شدم.
ولی من دارم واسه خدا می رم میدون. اینا که به خاطر خدا نیست.
برای همین دارم شهوت شهادت رو می کُشم ... "
... هنوز هم جنازه ی سید بر نگشته.

با شهدا تا شهادت
https://telegram.me/shahadat20
#شهدا
دیدگاه ها (۷)

حضرت آیت الله بهجت:حال ما تقریبا حال کسانی است که در زمان و ...

نماز شبپاداش پس از مرگامام حسین علیه السلام:آنکه عمرش را با ...

رفقا خبر دارید... هنوز که هنوز است حمید باکری از عملیات فات...

روایت عهد 2 ، شجره ملعونه متأسفانه یک جریانی در دنیا توسط و...

سلام ازاینکه چندین سال باهتون بودم واز تک

✴️ خاطره یکی از همراهان کانال:من خیلی خیلی ارادت خدمت شهید ا...

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط