اگر هستی بیا آرام جانم باش

اگر هستی بیا آرام جانم باش
وگرنه از چه رو جان می ستانی؟

گهی بر جان من جانی دوباره
گهی جان را به لب ها می رسانی

به من گفتی دلی دیوانه خواهم
ببین مارا کجاها می کشانی!

تو دیوانه نِی ای، دیوانه حالی،
نه این راه است که آن را می سپاری

هوس عقل سرت زائل نموده
تو آن را بر حساب دل گذاری!
دیدگاه ها (۲)

می روم از خانه ات امّا پشیمان نیستمبعد از این دیگر اسیر بند ...

در مکتب عشق ما، هوس ممنوع استبا آینه ماندن به قفس ممنوع استم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط