اگر هستی بیا آرام جانم باش
اگر هستی بیا آرام جانم باش
وگرنه از چه رو جان می ستانی؟
گهی بر جان من جانی دوباره
گهی جان را به لب ها می رسانی
به من گفتی دلی دیوانه خواهم
ببین مارا کجاها می کشانی!
تو دیوانه نِی ای، دیوانه حالی،
نه این راه است که آن را می سپاری
هوس عقل سرت زائل نموده
تو آن را بر حساب دل گذاری!
وگرنه از چه رو جان می ستانی؟
گهی بر جان من جانی دوباره
گهی جان را به لب ها می رسانی
به من گفتی دلی دیوانه خواهم
ببین مارا کجاها می کشانی!
تو دیوانه نِی ای، دیوانه حالی،
نه این راه است که آن را می سپاری
هوس عقل سرت زائل نموده
تو آن را بر حساب دل گذاری!
۴۹۴
۲۰ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.