برایش نوشتم و نوشتم و نوشتم
برایش نوشتم و نوشتم و نوشتم
خواستم که بماند
خواستم که بسازد
تمامِ خرابه ای که از رابطه مان باقی مانده بود را
تمامِ خاطراتِ خوبمان را برایش از نو مرور کردم
که ما این بودیم و آن بودیم...
که رفتن را اگر انتخاب کنی
میشویم نُقلِ محفلِ تمامِ آنهایی که
چشمِ دیدنِ دو نفره مان را نداشتند
که سوژه ی خنده شان میشویم
گفتم من از حرفِ مردم بیزارم
از نگاه هایی که بعد از تو به من میشود...
تو میروی و عینِ خیالت هم نیست
مینشینی در جمعِ دوستانه تان و از حریممان به طنز
با افتخار سخن میگویی
من اما
روزها
ماه ها
سالها حتی
زمان میبرد برایم
تا بتوانم کسی که شبیهِ تو نباشد را واردِ زندگی ام کنم!
ارسال کردم
به دقیقه نکشید که پاسخم را داد
"هر طور راحتی"
و امان از این جمله ی بی سر و تهِ لعنتی...
که اکثرِ قریب به اتفاقمان برای یکبار هم که شده،
چشیده ایم مزهِ ی تلخش را در زندگیمان
#
خواستم که بماند
خواستم که بسازد
تمامِ خرابه ای که از رابطه مان باقی مانده بود را
تمامِ خاطراتِ خوبمان را برایش از نو مرور کردم
که ما این بودیم و آن بودیم...
که رفتن را اگر انتخاب کنی
میشویم نُقلِ محفلِ تمامِ آنهایی که
چشمِ دیدنِ دو نفره مان را نداشتند
که سوژه ی خنده شان میشویم
گفتم من از حرفِ مردم بیزارم
از نگاه هایی که بعد از تو به من میشود...
تو میروی و عینِ خیالت هم نیست
مینشینی در جمعِ دوستانه تان و از حریممان به طنز
با افتخار سخن میگویی
من اما
روزها
ماه ها
سالها حتی
زمان میبرد برایم
تا بتوانم کسی که شبیهِ تو نباشد را واردِ زندگی ام کنم!
ارسال کردم
به دقیقه نکشید که پاسخم را داد
"هر طور راحتی"
و امان از این جمله ی بی سر و تهِ لعنتی...
که اکثرِ قریب به اتفاقمان برای یکبار هم که شده،
چشیده ایم مزهِ ی تلخش را در زندگیمان
#
۶۲۲
۱۳ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.