به دور می رفتم

به دور می رفتم
به جستجوی راز جهان
که دودکش خانه ات را دیدم
نزدیک که شدم
دریافتم
آنچه به دنبالش بودم تویی
زنی در سرزمینی برفی
با گیسوانی بافته و
آوازهایی که
خواب خرسها را پر از کندوهای عسل می کرد
اینجا فرود آمدم
و برای بخاری ات هیزم جمع کردم

رسول_یونان
دیدگاه ها (۲)

صدبار قلم تیز شد و⁧ خاطره ⁩نگذاشت‏یک جمله شکایت به نگارم بنگ...

دوست داشتنتمانند همان تکه از آسمان استکه از پنجره پیداستبرای...

.-جایی میان قلب هست ؛که هرگز پر نمیشود !. و مادر همان فضا ؛ا...

.گاهی اوقات آدم باید بماندتا ثابت کند که عاشقِ واقعی ستو گاه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط