تو یه جایی که زندگی میکنی
تو یه جایی که زندگی میکنی
همیشه یکی و بیشتر از تو دوست دارن,
میری یه جا کار میکنی,
همه توانتو به کار میگیری بشی اون کارمند خوبه,حتی شده کارای دیگران و انجام میدی که توچشم اطرافیان خوب باشی,ولی بلاخره یکی از بالادستیا پیدا میشه که بهت نشون بده که اونیکه کار نمیکنه و تنبل تره بهتر ازتوء,
توی دوستیام همینطور,
به یکی انقدر محبت میکنی همیشه پیششی تنهاش نمیزاری,
دست اخر بهت برمیگرده میگه رفاقت فلانی یه چیز دیگست,
تو فک و فامیل و آشنام همینجور,
همیشه اون آدم مظلومه که بی زبونه که مهربونه میشه ادم بده, چون مهربونی براش مبشه وظیفه,و هرکی هرکاری کنه میندازن گردنش و اونم نمیتونه از خودش دفاع کنه,
حتی گاهاً توخونواده هام اتفاق میوفته,
همیشه اون بچه خوبه ای,بچه کم خرجِ,بچه بی دردسرِ,
بچه ای که همش سعی میکنه توهمه موقعیتا هم پایِ خونواده باشه,
باز یهو کنار کسی میشینن میگن اونیکی بچم یه چیز دیگست,
تو عشقم همینجوره,
براش همه کار میکنی کم نمیزاری ولی کم برمیداری,هی کوتاه میای,
دست اخر میگه نه فلانی یه چیز دیگه بود,
زل میزنه بهت از بعدی وقبلیا میگه,
بعضی وقتا جدا از خوب بودن هایِ مفرد,
ادم از اینهمه تبعیض خسته میشه,
از اینکه هی میره میخوره به درِ بسته,
میشینه نمیرسه,میدوء نمیرسه,وامیسته نمیرسه,
بعضی وقتا ادم زندگیش پر میشه از هِی نرسیدنا,
هی کوتاه اومدنا,هی آدم خوبه یِ زندگیِ دیگران,
ولی یهو که به خودش نگاه میکنه میبینه چند درِ کوبیدِ شده تو صورتشه و پر از ناشکری هایِ اطرافیان,
این یعنی ساده بودن,
یعنی مالامالِ این زندگی بودن,
این یعنی انگار خدا یه گزینه به اسم تبعیض گذاشته مختصِ تو,
فقط مالِ تو,که بشینی, پاشی, واستی, حتی رویِ همون گزینه بدویی....
#فرگل_مشتاقی #متن_خاص #دلنوشته
#عاشقانه
همیشه یکی و بیشتر از تو دوست دارن,
میری یه جا کار میکنی,
همه توانتو به کار میگیری بشی اون کارمند خوبه,حتی شده کارای دیگران و انجام میدی که توچشم اطرافیان خوب باشی,ولی بلاخره یکی از بالادستیا پیدا میشه که بهت نشون بده که اونیکه کار نمیکنه و تنبل تره بهتر ازتوء,
توی دوستیام همینطور,
به یکی انقدر محبت میکنی همیشه پیششی تنهاش نمیزاری,
دست اخر بهت برمیگرده میگه رفاقت فلانی یه چیز دیگست,
تو فک و فامیل و آشنام همینجور,
همیشه اون آدم مظلومه که بی زبونه که مهربونه میشه ادم بده, چون مهربونی براش مبشه وظیفه,و هرکی هرکاری کنه میندازن گردنش و اونم نمیتونه از خودش دفاع کنه,
حتی گاهاً توخونواده هام اتفاق میوفته,
همیشه اون بچه خوبه ای,بچه کم خرجِ,بچه بی دردسرِ,
بچه ای که همش سعی میکنه توهمه موقعیتا هم پایِ خونواده باشه,
باز یهو کنار کسی میشینن میگن اونیکی بچم یه چیز دیگست,
تو عشقم همینجوره,
براش همه کار میکنی کم نمیزاری ولی کم برمیداری,هی کوتاه میای,
دست اخر میگه نه فلانی یه چیز دیگه بود,
زل میزنه بهت از بعدی وقبلیا میگه,
بعضی وقتا جدا از خوب بودن هایِ مفرد,
ادم از اینهمه تبعیض خسته میشه,
از اینکه هی میره میخوره به درِ بسته,
میشینه نمیرسه,میدوء نمیرسه,وامیسته نمیرسه,
بعضی وقتا ادم زندگیش پر میشه از هِی نرسیدنا,
هی کوتاه اومدنا,هی آدم خوبه یِ زندگیِ دیگران,
ولی یهو که به خودش نگاه میکنه میبینه چند درِ کوبیدِ شده تو صورتشه و پر از ناشکری هایِ اطرافیان,
این یعنی ساده بودن,
یعنی مالامالِ این زندگی بودن,
این یعنی انگار خدا یه گزینه به اسم تبعیض گذاشته مختصِ تو,
فقط مالِ تو,که بشینی, پاشی, واستی, حتی رویِ همون گزینه بدویی....
#فرگل_مشتاقی #متن_خاص #دلنوشته
#عاشقانه
۱۳.۳k
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.