ناگهان به شکل مسخره ای از همه چیز جدا شدم با آدمها که هس

ناگهان به شکل مسخره ای از همه چیز جدا شدم. با آدمها که هستم، چه خوب باشند و چه بد. تمام احساساتم تعطیل و خسته می شوند، تسلیم می شوم. مودبم. سر تکان می دهم. تظاهر می کنم که می فهمم، چون دوست ندارم کسی را برنجانم. این یکی از ضعف هایم است که بیشترین مشکل را برایم درست کرده. معمولا وقتی سعی می کنم با کسی مهربان باشم روحم چنان پاره پاره می شود که به شکل ماکارونی روحانی در می آید.

مهم نیست. کرکره ی مغزم پایین می آید. گوش می کنم. جواب می دهم. و آنها احمق تر از آن اند که بفهمند من آنجا نیستم.

چارلز بوکوفسکی
دیدگاه ها (۲)

نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده، نگذارید...

آدمهای "معلق" آدمهایی هستند که تکلیفشان با خودشان معلوم نیست...

گاهی وقتها آدم دلش می‌خواد با یکی، دو کلمه حرف بزنه...!ولی خ...

او‎نا با هم تفاهم نداشتن ، در حقیقت به ندرت سر چیزی با هم تف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط