وقتی میان خون و آتش

وقتی میان خون و آتش،
صدایت، دل سنگ را می‏لرزاند

و پاهای تاول زده ‏ات، سختی‏ ها را گلایه می‏کرد،

همه چشم‏ها کور بودند ودل‏ها سنگین‏تر از آن بود که بار سنگین دلت را سبک‏تر کند
دیدگاه ها (۲)

اصلا رقیه نه،دختر خودت...یک شب میان کوچه که باشد چه می شود؟!

هلاکت فرمانده ارشد گروه تکفیری جبهة النصرة در سوریه"ابو الفر...

یادی کنیم از عزاداران سالهای گذشته مولا...شهیدان مدافع حرم س...

قرار بود من و توعصای پیریِ هم ...ولی تو رفتی واز رفتنِ تو پی...

دوست پسر دمدمی مزاج

واقعا حق.پنهان شده در خنده من بغض عجیبی:)

عشق آمد و زبان دلم ، آه و ناله شدبا چشمهای مِی زده ات هم پیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط