- میگم حبیب، این آدمم جونور عجیبیه ها...
- میگم حبیب، این آدمم جونور عجیبیهها...
باید فرار کرد ازش؛ هان، نظرت؟
- آره جمشید، فرار کن... فرار کن که من، خیلی وقته فرار کردم از جنگلشون!
- بیدلبر؟ بیدلبر که نمیشه!
- میشه، دیوونه... ببین قبرستونو، ببین شده!
- اِ ، آره چقدرم زیادن، پس وقتی رفتنی شدم میگم که بیای بدرقه.
- دِ نه، نشد... لو میری آدم ساده، لو میری!
- باشه پس بیخبر برم؟ فرار بیخبر، دلبر دق نکنه؟
- برو، بیخبر... بیخدافظی.
دلبر هم دلش گشاد میشه برات، نخور غصه اونو... تنها نمیمونه... دیر یا زود یادش میره!
💦
باید فرار کرد ازش؛ هان، نظرت؟
- آره جمشید، فرار کن... فرار کن که من، خیلی وقته فرار کردم از جنگلشون!
- بیدلبر؟ بیدلبر که نمیشه!
- میشه، دیوونه... ببین قبرستونو، ببین شده!
- اِ ، آره چقدرم زیادن، پس وقتی رفتنی شدم میگم که بیای بدرقه.
- دِ نه، نشد... لو میری آدم ساده، لو میری!
- باشه پس بیخبر برم؟ فرار بیخبر، دلبر دق نکنه؟
- برو، بیخبر... بیخدافظی.
دلبر هم دلش گشاد میشه برات، نخور غصه اونو... تنها نمیمونه... دیر یا زود یادش میره!
💦
۴.۱k
۱۲ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۹۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.