مثلِ آهنگ مورد علاقم
مثلِ آهنگ مورد علاقم
که حتیٰ اگه تکراری هم بشه برام،
ردش میکنم ولی هرگز حذفش نمیکنم...
.
مثل عروسک یادگاریِ پنج، شش سالگیم
که یک دستش هم کنده شده
و همچنان برام عزیزه...
مثل اون پیرهن صورتیه که گل های ریز ؛ ریزش
هربار با دلم قایم موشک بازی میکنه
و با اینکه چندسایز ازم کوچیک شده
ولی دور ننداختمش...
مثل عینکِ شکسته ی بابابزرگ
که مامان هر روز پاکش میکنه و حاضر نیست
حتیٰ دست کسی بهش بخوره...
مثل خاطرات سربازیِ پدرم...
و مثل دوران دبیرستان که سال هاست
تموم شده
و خاطراتش هنوز،
شیرینیه جمع های چند نفرمونه...
هنوزم دلم پیشته...
هنوزم همین جایی...
همین حوالی...
درست یه قسمت اعظمی از
سمت چپ سینم!!!
•|🤍|•
که حتیٰ اگه تکراری هم بشه برام،
ردش میکنم ولی هرگز حذفش نمیکنم...
.
مثل عروسک یادگاریِ پنج، شش سالگیم
که یک دستش هم کنده شده
و همچنان برام عزیزه...
مثل اون پیرهن صورتیه که گل های ریز ؛ ریزش
هربار با دلم قایم موشک بازی میکنه
و با اینکه چندسایز ازم کوچیک شده
ولی دور ننداختمش...
مثل عینکِ شکسته ی بابابزرگ
که مامان هر روز پاکش میکنه و حاضر نیست
حتیٰ دست کسی بهش بخوره...
مثل خاطرات سربازیِ پدرم...
و مثل دوران دبیرستان که سال هاست
تموم شده
و خاطراتش هنوز،
شیرینیه جمع های چند نفرمونه...
هنوزم دلم پیشته...
هنوزم همین جایی...
همین حوالی...
درست یه قسمت اعظمی از
سمت چپ سینم!!!
•|🤍|•
۱۰۰.۸k
۲۷ اسفند ۱۴۰۰