یکی را دوست می دارم

یکی را دوست می دارم …
یکی را دوست می دارم ولی افسوس
او هرگز نمی داند
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس
او هرگزنگاهم را نمی خواند
به برگ گل نوشتم من
که او را دوست می دارم
ولی او برگ گل را به زلف کودکی آویخت تا اورا بخنداند
دیدگاه ها (۱)

اینم از خانواده من درآینده

کنارت انقدر آرومم که از مرگ هم نمیترسم

دلم گرفته

behtarin halat

سلام خوبی عزیز دلم مهشید گل نازم یهو چی شد عشقم مگه من چیکار...

٬٬روی نیمکت پارک نشسته بود و کلاغ ها رو میشمرد تا بیاد بهشون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط