[bad student]
[bad student]
ا/ت ویو
همونطور که نوازشم میکرد خوابم برد
کوک ویو
به عنوان یه زن بزرگسال باکره بود.......بهتره ازش مراقبت کنم.
رفتم یه کیسه اب گرم اوردم و گذاشتم زیر کمرش پتو رو انداختم روش و خودم کنارش خوابیدم و از پشت بغلش کردم و به خواب رفتم.
صبح
ویو ا/ت
با درد بدی تو پایین تنم از خواب بیدار شدم دیدم کوکی اروم و کیوت بغلم کرده اصلا انگار نه انگار دیشب مثل یه ددی رفتار میکرد (🫤)
با خودم گفتم که پاشم یه صبحونه ای چیزی براش درست کنم.
وارد اشپز خونه شدم اول یه مسکن خوردم تا دردم کمتر شه که دست یکی یا بهتره بگم کوک دور کمرم حلقه شد
_بیب داری چیکار میکنی
+میخواستم صبحونه درست کنم
_نمیخواد من خودم میگم هتل برامون صبحونه بیارن شما الان بامن تشریف میارید حمام
+جانم؟ نخیر نمیام
که بلندم کرد برد تو حموم و منو تو وان گذاشت و همون حوله ایم که پوشیده بودمو در آورد
_از این به بعد هر چه گفتم همونه
+خوبه من بزرگترما
ابو باز کرد و خودش بدون لباس اومد پشتم تو وان نشست و منو به خودش تکیه داد
_الان فقط ری لکس کن
چشامو بستم که لباشو رو گردنم حس کردم.
اروم مک میزد و میبوسیدش و بعدش لیسش میزد..
همونجورس غرق در ارامش بودیم که یا دمون افتاد داریم دیر میکنیم.
رفتیم لباس پوشیدیم و وسایل مورد نیاز رو جمع کردیم و رفتیم سمت محوطه سبز که قرار بود توش چندتا بازی انجام بدیم....
خوب تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه امروز اصلا حوصله نوشتن نداشتم شرمنده اگه خراب شد
ا/ت ویو
همونطور که نوازشم میکرد خوابم برد
کوک ویو
به عنوان یه زن بزرگسال باکره بود.......بهتره ازش مراقبت کنم.
رفتم یه کیسه اب گرم اوردم و گذاشتم زیر کمرش پتو رو انداختم روش و خودم کنارش خوابیدم و از پشت بغلش کردم و به خواب رفتم.
صبح
ویو ا/ت
با درد بدی تو پایین تنم از خواب بیدار شدم دیدم کوکی اروم و کیوت بغلم کرده اصلا انگار نه انگار دیشب مثل یه ددی رفتار میکرد (🫤)
با خودم گفتم که پاشم یه صبحونه ای چیزی براش درست کنم.
وارد اشپز خونه شدم اول یه مسکن خوردم تا دردم کمتر شه که دست یکی یا بهتره بگم کوک دور کمرم حلقه شد
_بیب داری چیکار میکنی
+میخواستم صبحونه درست کنم
_نمیخواد من خودم میگم هتل برامون صبحونه بیارن شما الان بامن تشریف میارید حمام
+جانم؟ نخیر نمیام
که بلندم کرد برد تو حموم و منو تو وان گذاشت و همون حوله ایم که پوشیده بودمو در آورد
_از این به بعد هر چه گفتم همونه
+خوبه من بزرگترما
ابو باز کرد و خودش بدون لباس اومد پشتم تو وان نشست و منو به خودش تکیه داد
_الان فقط ری لکس کن
چشامو بستم که لباشو رو گردنم حس کردم.
اروم مک میزد و میبوسیدش و بعدش لیسش میزد..
همونجورس غرق در ارامش بودیم که یا دمون افتاد داریم دیر میکنیم.
رفتیم لباس پوشیدیم و وسایل مورد نیاز رو جمع کردیم و رفتیم سمت محوطه سبز که قرار بود توش چندتا بازی انجام بدیم....
خوب تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه امروز اصلا حوصله نوشتن نداشتم شرمنده اگه خراب شد
۷.۳k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.