شب و روز
شب و روز
در خیالی
و ندانمت کجـایی...!
خدا میداند چند نفرتان
دیشب تا خود صبح باریدید
معین برایتان از درد گفت
یا چاووشی تمام خاطرههای داشته و نداشتهتان را
جلوی چشمانتان چکه چکه آب کرد
گلهای بالشت کدامتان آنقدر آب خورد
که امروز صبح غنچه خواهد داد
حالا سختتر از همه
باید تمامشان را
پشت لبخند مصنوعی اول صبحتان دفن کنید
تا کسی از سیل خانمان برانداز دیشب اتاقتان بویی نبرد...!
#خدایا
در خیالی
و ندانمت کجـایی...!
خدا میداند چند نفرتان
دیشب تا خود صبح باریدید
معین برایتان از درد گفت
یا چاووشی تمام خاطرههای داشته و نداشتهتان را
جلوی چشمانتان چکه چکه آب کرد
گلهای بالشت کدامتان آنقدر آب خورد
که امروز صبح غنچه خواهد داد
حالا سختتر از همه
باید تمامشان را
پشت لبخند مصنوعی اول صبحتان دفن کنید
تا کسی از سیل خانمان برانداز دیشب اتاقتان بویی نبرد...!
#خدایا
- ۵۶۹
- ۱۰ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط