شب و روز

شب و روز
در خیالی
و ندانمت کجـایی...!

خدا میداند چند نفرتان
دیشب تا خود صبح باریدید
معین برایتان از درد گفت
یا چاووشی تمام خاطره‌های داشته و نداشته‌تان را
جلوی چشمانتان چکه چکه آب کرد
گلهای بالشت کدامتان آنقدر آب خورد
که امروز صبح غنچه خواهد داد

حالا سخت‌تر از همه
باید تمامشان را
پشت لبخند مصنوعی اول صبحتان دفن کنید
تا کسی از سیل خانمان برانداز دیشب اتاقتان بویی نبرد...!

#خدایا
دیدگاه ها (۱)

-آبان هـوایش غـرق دلتنگیسـت...آدم هر چقدر هم که خودش را به ک...

میدونی چیـــه؟هرچقدرم ادای قوی بودن دربیارمهرچقدر ادعا کنم ب...

بـــــــیر گـــــئجہ سوزلوب قلبینده یاناجاغام بـــــیر سن بی...

اوت توتوب بو جسمیم حیرتده یانر..کونلوم قوشو اوچوب گویللردولا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط