پارت ۳
پارت ۳
هاکای: جرعت یا حقیقت؟
سانزو: حقیقت...
هاکای:راستشو بگو دورایاکی های مایکی رو تو انداختی دور یا دراکن؟
ساکورا:خدا شفات بده
اما:سر قبرت حلوا پخش میکنم
سنجو:داداشم از دست رفت...
ریندو و ران و ایزانا دارن زمین رو گاز میگیرن از خنده زیاد
ناهویا:سویا قضیه داره دارک میشه..
سويا: کاملا موافقم
پاچین و په یان:هعیب...سانزو داداش روحت شاد
باجی:قبلش باید پولمو پس بدی بعد بمیر
تاکمیچی:مایکی کون به سانزو رحم کن
هینا:شت...
چیفویو:باجی سان شما یه کاری کنید
باجی: به من چه
ریندو:سانزو جونم سلام منو به خدا برسون
ران:جرررررر
ایزانا:واییییییییییی جرررررر
آیی دلم
آیی کلیم
من دارم به جا سانزو میمیرم
مایکی:خوب نگفتی کی دورایاکی های عزیزمو انداخته دور💢💢
سانزو:من..نه چیزه دراکن..
مایکی به خدا برات یه گونی دورایاکی میخرم
یوزوها:برای شادی روح سانزو صلوات
مایکی و سانزو کل خونه رو مثل تام و جری میدویدن که آخرش پدربزرگ اومد جمعشون کرد
🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿
........................................
ایزانا:جرعت یا حقیقت؟
ریندو: هاهاهاهاها جرعت
ران:نکشش من هنوز لباس مشکی ندارم
ریندو:محبتت تو حلقم 🤧🥲
ایزانا:برو بزن تو سر واکاسا
سنجو: از الان تسلیت میگم آدم خوبی بود🗿🤧
ریندو پاشد زد وسط سر واکاسا
واکاسا:دوست داری چطور بمیری؟
ساکورا:واکاسا ولش کن گناه داره
واکاسا:هعیب...
باش ولی جلو چشمم نبینمت
تاکئومی:شت برگامممممم
واکاسا نزد جرش بده
سانزو وسنجو:برگاممممم
بقیه دارن با نگاه وادف نگاهشون میکنن
ریندو:خاک تو سرت ران ساکورا بهتر از توهه
ساکورا:هی هی
و ریندو و ران عین سگ و گربه میپرن بهم🗿
کاکاچو اومد جمعشون کرد
ادامه پارت بعد 🗿💕
هاکای: جرعت یا حقیقت؟
سانزو: حقیقت...
هاکای:راستشو بگو دورایاکی های مایکی رو تو انداختی دور یا دراکن؟
ساکورا:خدا شفات بده
اما:سر قبرت حلوا پخش میکنم
سنجو:داداشم از دست رفت...
ریندو و ران و ایزانا دارن زمین رو گاز میگیرن از خنده زیاد
ناهویا:سویا قضیه داره دارک میشه..
سويا: کاملا موافقم
پاچین و په یان:هعیب...سانزو داداش روحت شاد
باجی:قبلش باید پولمو پس بدی بعد بمیر
تاکمیچی:مایکی کون به سانزو رحم کن
هینا:شت...
چیفویو:باجی سان شما یه کاری کنید
باجی: به من چه
ریندو:سانزو جونم سلام منو به خدا برسون
ران:جرررررر
ایزانا:واییییییییییی جرررررر
آیی دلم
آیی کلیم
من دارم به جا سانزو میمیرم
مایکی:خوب نگفتی کی دورایاکی های عزیزمو انداخته دور💢💢
سانزو:من..نه چیزه دراکن..
مایکی به خدا برات یه گونی دورایاکی میخرم
یوزوها:برای شادی روح سانزو صلوات
مایکی و سانزو کل خونه رو مثل تام و جری میدویدن که آخرش پدربزرگ اومد جمعشون کرد
🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿
........................................
ایزانا:جرعت یا حقیقت؟
ریندو: هاهاهاهاها جرعت
ران:نکشش من هنوز لباس مشکی ندارم
ریندو:محبتت تو حلقم 🤧🥲
ایزانا:برو بزن تو سر واکاسا
سنجو: از الان تسلیت میگم آدم خوبی بود🗿🤧
ریندو پاشد زد وسط سر واکاسا
واکاسا:دوست داری چطور بمیری؟
ساکورا:واکاسا ولش کن گناه داره
واکاسا:هعیب...
باش ولی جلو چشمم نبینمت
تاکئومی:شت برگامممممم
واکاسا نزد جرش بده
سانزو وسنجو:برگاممممم
بقیه دارن با نگاه وادف نگاهشون میکنن
ریندو:خاک تو سرت ران ساکورا بهتر از توهه
ساکورا:هی هی
و ریندو و ران عین سگ و گربه میپرن بهم🗿
کاکاچو اومد جمعشون کرد
ادامه پارت بعد 🗿💕
۲.۹k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.