love is a killer
love is a killer
s.2
p.⁷
- میگم ات
هوم
×( یهو اومد تو و هنوز نمیدونه ات اینجاست ) تهیونگ تو دیشب یهو کجا.......( حرفش با دیدن ات قط شد )
کوک تو اينجا چیکار میکنی مگه تو فرانسه نبودی وایسا بینم کوک تو میدونستی تهیونگ زندست همین الان توضیح بدین بینم چی شده
- ببین ات ( همه چی را توضیح داد )
( کل صورتش خیس شده بود ) ( یهو رفت تهیونگ رو بغل کرد ) خیلی هق... عوضی هق ... خیلی هق خود خواهی هق چرا هق چرا سر خود تصمیم گرفتی هق هق اصلا میدونی تو این ۱ سال هق چقدر بهم هق سخت گذشت هق هر روز هق با فکر اینکه هق تو هق بخاطر من مردی از خواب هق بیدارم میشدم هیق هیق( گریه ) ( من : جررر🤣 )
- ( متقابل ات رو بغل کرد ) میدونم میدونم ولی الان دیگه تنهات نمیزارم و هر جور شده ازت مراقبت میکنم ( موهاش رو نوازش کردم . خدا شانس بده 눈_눈)
× من برم مزاحم نشم
- اره موافقم برو درم پست سرت ببند
اصلا علاقه موج میزنه
× مردم رفیق دارن منم رفیق دارم 눈_눈
× خود شیفتگی تا چه حد
- تا این حد 눈_눈
قیافتون چرا اینجوریه
-× چه جوری
اینجوری که هست
×- چه جوری
اینجوری 눈_눈
-× ( جر خودن )
زهر مار ( با دستش اشکاش رو پاک کرد )
× تهیونگ
- ها
× تو میری عمارت
- اوهوم
یورا و یونگی خبردارن
- اره
یعنی فقط من نمیدونستم
- متاسفم
هعی من برم از زندگی لفت بدم
- من تازه اومدم تو میخای بری
اوکی تونستی خرم کنی خب کی میریم عمارت
- فردا وسایلم راجمع میکنم میریم فقط بریم خرید آخه من از وقتی اومدم سئول وقت نشد برم خرید
از نابی میخوام از عمارت لباس برام بیاره
- اوک
بعد از اینکه نابی لباس آورد و رفت
ویو ات
( رفتم تو اتاق لباسم رو پوشیدم موهام رو مرتبط کردم و اومدم بیرون دیدم تهیونگ منتظرمه )
عجیبه
- چی
کت و شلوار نپوشیدی
- اگه میخوای برم بپوشم
مه همین خوبه بریم
- ( خندید ) بریم
(رفتیم سوار ماشین شدیم بعد چند مین رسیدیم رفتیم پاساژ کلی خرید کردیم من یه ادکلن و یه لباس خریدم از پاساژ اومدیم بیرون )
ببخشید دیر گذاشتم
s.2
p.⁷
- میگم ات
هوم
×( یهو اومد تو و هنوز نمیدونه ات اینجاست ) تهیونگ تو دیشب یهو کجا.......( حرفش با دیدن ات قط شد )
کوک تو اينجا چیکار میکنی مگه تو فرانسه نبودی وایسا بینم کوک تو میدونستی تهیونگ زندست همین الان توضیح بدین بینم چی شده
- ببین ات ( همه چی را توضیح داد )
( کل صورتش خیس شده بود ) ( یهو رفت تهیونگ رو بغل کرد ) خیلی هق... عوضی هق ... خیلی هق خود خواهی هق چرا هق چرا سر خود تصمیم گرفتی هق هق اصلا میدونی تو این ۱ سال هق چقدر بهم هق سخت گذشت هق هر روز هق با فکر اینکه هق تو هق بخاطر من مردی از خواب هق بیدارم میشدم هیق هیق( گریه ) ( من : جررر🤣 )
- ( متقابل ات رو بغل کرد ) میدونم میدونم ولی الان دیگه تنهات نمیزارم و هر جور شده ازت مراقبت میکنم ( موهاش رو نوازش کردم . خدا شانس بده 눈_눈)
× من برم مزاحم نشم
- اره موافقم برو درم پست سرت ببند
اصلا علاقه موج میزنه
× مردم رفیق دارن منم رفیق دارم 눈_눈
× خود شیفتگی تا چه حد
- تا این حد 눈_눈
قیافتون چرا اینجوریه
-× چه جوری
اینجوری که هست
×- چه جوری
اینجوری 눈_눈
-× ( جر خودن )
زهر مار ( با دستش اشکاش رو پاک کرد )
× تهیونگ
- ها
× تو میری عمارت
- اوهوم
یورا و یونگی خبردارن
- اره
یعنی فقط من نمیدونستم
- متاسفم
هعی من برم از زندگی لفت بدم
- من تازه اومدم تو میخای بری
اوکی تونستی خرم کنی خب کی میریم عمارت
- فردا وسایلم راجمع میکنم میریم فقط بریم خرید آخه من از وقتی اومدم سئول وقت نشد برم خرید
از نابی میخوام از عمارت لباس برام بیاره
- اوک
بعد از اینکه نابی لباس آورد و رفت
ویو ات
( رفتم تو اتاق لباسم رو پوشیدم موهام رو مرتبط کردم و اومدم بیرون دیدم تهیونگ منتظرمه )
عجیبه
- چی
کت و شلوار نپوشیدی
- اگه میخوای برم بپوشم
مه همین خوبه بریم
- ( خندید ) بریم
(رفتیم سوار ماشین شدیم بعد چند مین رسیدیم رفتیم پاساژ کلی خرید کردیم من یه ادکلن و یه لباس خریدم از پاساژ اومدیم بیرون )
ببخشید دیر گذاشتم
۶.۹k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.