چشام یخ زده نه اینکه از سردی شبا باشه یا از تلخی روزا نه

چشام یخ زده نه اینکه از سردی شبا باشه یا از تلخی روزا نه، از هیولاییه که گاه بیگاه میاد ازشون بیرون.
یه تیکه از اول رویاهامو میریزم جلوش تا با نگاهش خرابکاری نکنه.
حالا دیگه نه رویایی هست نه آرزویی واسه کردن.
نه آینده ای که بشه رویاهارو دوباره ساخت.
شاید اگه به قلبم دست نمیزدن امسال بهتر از پارسال و پیارسال بودم.
همه چیم ته کشیده ، همه حرفام ، همه نگاهم، همه برخوردم، همه حوصله م.
نیاز دارم خودمو بکشم از خودم بیرون و یکی بخوابونم ته گوشش بگم بخودت بیا، تو دیگه چیزی واسه از دست دادن نداری . . .
دیدگاه ها (۲)

درسته که میگن صبر کن درست میشه اما به قول جناب‌ابتهاج : خون ...

دلم ميخواد به سبك وحشی بافقی رو كنم به دنيا و بهش بگم :ما را...

فقط باید دم بکشه و گوشت چرخ کرده و کشمش هم برای همسرجان تفت ...

بفرمایید شام🤭

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط