ات و تودوروکی پارت
ا~ت و تودوروکی پارت ۱۷
ا~ت « اخیشششش تموم شد »
{تویا بدو بدو میاد سمت ا~ت و تودوروکی}
تویا « هوی ا~ت احمق چرا رفتی ببخشید شوتو »
شوتو « اشکال نداره داداش تویا » 🙂
اندوار « تویا 😶 ....... »
تویا « سلام باب..... »
{اندوار تویا رو بقل میکنه و با بغض میگه}
اندوار « این همه مدت کجا بودی »
تویا « پیش ا~ت »
اندوار « چی ا~ت ..... »
{و نگاهش میره ب سمت ا~ت}
ا~ت « عا عم ....... همه چیو توضیح میدم »
[ببینید اینجا حوصلم ریده هههههه و میخوام خلاصه بگم]
[بینید اینا میرن خونه و همه چیو تعریف میکنن ب کل خانواده ی شوتو]
[حوصله ی نوشتن تودوروکی رو ندارم]
{بعد تویا میره که وسایلش رو جمع کنه که بیاد پیش خانوادش زندگی کنه و با ات و شوتو که میخوان برن خوابگاه هم مسیرن .......}
خب اینم از اخرین پارت امروز دیروز حوصله نداشتم بزارم امروز گذاشتم
فعلا بایییییی 👋👋👋👋
ا~ت « اخیشششش تموم شد »
{تویا بدو بدو میاد سمت ا~ت و تودوروکی}
تویا « هوی ا~ت احمق چرا رفتی ببخشید شوتو »
شوتو « اشکال نداره داداش تویا » 🙂
اندوار « تویا 😶 ....... »
تویا « سلام باب..... »
{اندوار تویا رو بقل میکنه و با بغض میگه}
اندوار « این همه مدت کجا بودی »
تویا « پیش ا~ت »
اندوار « چی ا~ت ..... »
{و نگاهش میره ب سمت ا~ت}
ا~ت « عا عم ....... همه چیو توضیح میدم »
[ببینید اینجا حوصلم ریده هههههه و میخوام خلاصه بگم]
[بینید اینا میرن خونه و همه چیو تعریف میکنن ب کل خانواده ی شوتو]
[حوصله ی نوشتن تودوروکی رو ندارم]
{بعد تویا میره که وسایلش رو جمع کنه که بیاد پیش خانوادش زندگی کنه و با ات و شوتو که میخوان برن خوابگاه هم مسیرن .......}
خب اینم از اخرین پارت امروز دیروز حوصله نداشتم بزارم امروز گذاشتم
فعلا بایییییی 👋👋👋👋
- ۲.۷k
- ۰۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط