تو را خبر ز دل بیقرار باید و نیست

تو را خبر ز دل بی‌قرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست
اسیر گریهٔ بی‌اختیار خویشتنم
فغان که در کف من اختیار باید و نیست

#رهی_معیریi
دیدگاه ها (۰)

نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفتپرده ی خلوت این غمکده بال...

من در این تاریکیفکر یک بره‌ی روشن هستمکه بیاید علف خستگی ام ...

اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنماوست گرفته شهر دل من به ک...

خواستین از زیبایی یار تعریف کنین، زل بزنید تو چشماش و مثل حا...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

به غم کسی اسیرم که ز من خبر نداردعجب از محبت من که در اواثر ...

نداره خبر کس و راز دل مونمنده یکی ای خدا دی کل مونه اشنه صدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط