دلشده ها

دلشده ها:
دلشده ها

خدا قلم زد و شب را ادامه دار کشید
مرا مسافرِ شب های انتظار کشید

تو را شکفته و مغرور و سنگدل، اما
مرا شکسته و بی تاب و بی قرار کشید

تو را کنارِ سحرگاهِ شاد پبروزی
مرا حوالیِ اندوهِ بی شمار کشید

میان خنده و غم جنگ شد، دریغا غم
به خنده چیره شد و دورِ من حصار کشید

غمی که بر سرم آمد از آشنایان است
همان غمی ست که هر لحظه شهریار کشید

« کجا رواست که از دستِ دوست هم بکشد
کسی که این همه از دستِ روزگار کشید »

#جویا_معروفی
دیدگاه ها (۲)

سلامصبح را حکمتی استاز فلسفه بالاترصبح را زهدی استاز عرفان ب...

در صبح اولین هفته یک دنــیــا لبخندیک دل خرسندو یک روز دلپ...

تحمّل تنهایــی...از گــدایی دوست داشتنآســانتر است...بهتــر ...

عصر جمعه بـهاریتون ســـرشـاراز حــــــسخـــــوب زنــدگـے‌

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط