دستهایم خالیست ...قلبم اما لبریز
دستهایم خالیست ...قلبم اما لبریز
چشمه عشق و محبت ، اندوه
از نگاهم جاریست.
ونگاهم به همان درگه زیبای خداست
بر خدائی که مرا جان بخشید
تا ببیند که دلم... باردگر
با خلوص دل خویش ...باز آوای دعایی دارد
...
دیده ام خیره به آن عرش بلندست که تو...
بر همه بنده ی خود مینگری
....گفته ای با دل ما:
گر کسی رو بتو آورد، هر آنکس هم بود
دست او گیر و بفریادش رس...
که امیدی بتو دارد ز نیاز
و چنین کرده دلم در همه عمر!
لیک من گفتم و میگویم باز
جز تو امید ندارم به کسی...
جز تو امید نبندم به کسی !
چشمه عشق و محبت ، اندوه
از نگاهم جاریست.
ونگاهم به همان درگه زیبای خداست
بر خدائی که مرا جان بخشید
تا ببیند که دلم... باردگر
با خلوص دل خویش ...باز آوای دعایی دارد
...
دیده ام خیره به آن عرش بلندست که تو...
بر همه بنده ی خود مینگری
....گفته ای با دل ما:
گر کسی رو بتو آورد، هر آنکس هم بود
دست او گیر و بفریادش رس...
که امیدی بتو دارد ز نیاز
و چنین کرده دلم در همه عمر!
لیک من گفتم و میگویم باز
جز تو امید ندارم به کسی...
جز تو امید نبندم به کسی !
۱۰۱.۹k
۲۰ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.