و تو میدانی پشت پنجره ها چقدر آدم چشم انتظار پیر شدند و

و تو میدانی پشت پنجره ها چقدر آدمِ چشم انتظار پیر شدند و میدانی چه عمرها که به عشق گِره خورد و گذشت و
((هیچ ابری از دلتنگی هایِ ما کم نشد))
هرچند تن ها به روالِ زندگی تن دادند
و تنهاهایِ کمی جنگیدند برای نمردن
و اگر از من بپرسی میگویم
مرگ زندگی نکردن است)
سین/ش
#روزمرگی
دیدگاه ها (۳)

#غمگین

و بعضی سکوتها دست سازِ خودی ترینهاست

انتها....

بی واژه..

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط