فیک جونگ کوک .پارت۸
رونا:آخ.(برگشت و به خانم آندرسون نگاه کردوگفت)بب..خشید،حواسم نبود.
آندرسون:اینبار بخاطر تازه وارد بودنت،نادیده میگیرم.
جونگ کوک:اه،اجوما اون چوب خیلی درد داره،لطفا دیگه ازش استفاده نکنید.
لی:راست میگه اجوماا.
(همه خندیدن،حتی رونا هم بااون دستش که به پشتش گرفته بود خندش گرفت.)
آندرسون:بیخیال اونقدرام دردنداره.
(سوریاخیلی ناراحت شده بود،چون هنوز هیچی نشده،روناتودل همه جاباز کرده بود ودل همرو بخصوص جونگ کوک رو برده بود،سوریا هر لحظه که به کوک نگاه میکردوبعدبه رونا از حرص قلبش داشت میزد بیرون آخه اون ۲سال بود تواین خونه کارمیکردوهرثانیه اش روبافکراینکه یروز کوک بهش علاقمند میشه سپری کرده بودولی الان..
روناوبقیه دختراتو اتاق بودن و داشتن آماده میشدن که بخوابن)
نونا:رونا بیا منو تو رو ی تخت افتادیم.
رونا:باشهه،(رفتن تو جاشون،رونااروم زیرآب به نوناگفت)راستی اسم اون آقاهه که دوسش داری چیهه؟
نونا:جکسون الکساندر.
رونا:نونا ی چی بگم،چیزه راجب جکسونهه.
نونا:چیی،توچی میدونی ازش،شمادوتا امشب خیلی عجیب بودید،ببینم ببینم شما همو قبلاً دیده بودید؟
رونا:اره...ینی نه،چطوربگم من امروز....(ماجرارو براش گفت)ولی بخدا پایینشو ندیدم،قسم میخورم اونم خیلی زود حولرودورش پیچوند،اصا چیزی ندیدم.
نونا:بیخیال.من بهت اعتماد دارم.
................................
کوک:(داشت ژاکتشو درمیاورد)لی ،اون دختره خل وچله..راستی گفتی اسمش چیه؟
لی:رونا.
کوک:اسم خوبیه(بعد)
لی:مشکوک میزنی.
کوک:خفههه.بدواون سوجو روبیار که این پسره اشغال عصابی نزاشته واسم.
لیی:جکسون میگی.
کوک:نه هنری.
لی:چکار کرده مگه؟
کوک:دخترنخست وزیراسمش چی بود؟
لی:اهیون.
کوک:ارهه،همون قراربود من مخشو بزنم اگر میشد خونمون تو روغن بود.ولی این کثافتت،مثل اینکه قبلاً دختر و خیس کرده.
لیی:خب چه بهتر.
کوک:توحالت خوبه،میگم... .
لی:ارهه،الان اون باباش که حاضر نمیشد دخترشون بهت بده،بنظرت بای دختر که آبرومو برده چکار میکنه.
کوک:خب معلومه میخواد بندازنش به من.
لی:خب.
کوک:کارم سرجاش،ولی من جنس درجه دوم نمیخوام.
لی:توکه ازاولم قراربود به دختره نزدیک شی،حالا میتونیم جنس رو نصف قیمت معامله کنیم،این قضیه کلش سوده کوک،خوب فکرکن.
کوک:لعنتیی،ناسلامتی قرار بشه رن من نه تو.
لی:برا همین خیالم تخته.
کوک:ای خدا همه رفیق دارن ماهم داریم،تاحالا ندیده بودم داداش خودت ،جنس رو بهت بندازه.
لی:بیخیال،اگر بخوای قبل تو میدم بچه ها برات ضد عفونیش کنن.
کوک:خخخخخخخ(درحالی که با دستش که،خالکوبی هاش زیر نور آبی زنگ اتاق تاریک محو شده بودن سیگار و گرفته بودوروی مبل ولو شده بود،بااون یکی دستش لیوان آبجو روسر کشید)
❤️
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.