پرونده خفاش شب قاتل زنجیره ایی ایرانی
پرونده خفاش شب قاتل زنجیره ایی ایرانی
غلامرضا خوشرو، معروف به «خفاش شب»خفاش شب، مرد سابقهداری که در یکی از روستاهای خراسان به دنیا آمده بود، کارش را با دزدیهای کوچک شروع کرد. هر بار که دستگیر شد، برای خودش یک نام جدید اختراع کرد. دستگیریاش در سال ۶۱ به اتهام دزدی، آغاز یک سلسله تعقیب و گریز بین او و نیروی انتظامی بود که در آن زمان هنوز سیستم یکپارچهای برای هماهنگی نیروهایش در استانها و شهرستانهای مختلف نداشت.او که سواد درست خواندن و نوشتن به زبان فارسی را هم نداشت، از راهی که هیچ وقت در مورد آن صحبتی نشد، اندکی انگلیسی و روسی یاد گرفته بود و با همینها بود که مورد اتهام جاسوسی قرار گرفت و برای آن هم مدتی در زندان به سر برد.بعد از اینکه آزاد شد، همان کاری را که در آن تخصص داشت از سر گرفت؛ دزدی ماشین و خردهریزهای دیگر.بعد از آن، شهر به شهر گشتن و بارها باز داشت شدن، تجربهاش را بیشتر و بیشتر کرد تا این که ۱۰ سال بعد در ۱۳۷۲ دوباره دستگیر شد. این بار ماجرا جدیتر بود. چند زن جوان شکایتهایی در مورد آدمربایی، تجاوز و دزدیده شدن طلا و پولشان توسط دو سرنشین یک خودروی پیکان طرح کرده بودند. در نتیجه این شکایتها، خوشرو و مرد دیگری به نام علی کریمی بازداشت شدند، مورد اتهام قرار گرفتند، مجرم شناخته شدند و با رأی دادگاه میرفتند که در زندان وکیلآباد مشهد محبوس شوند، اما اتفاق دیگری افتاد.او از دست پلیس فرار کرد. علی کریمی – همدست خوشور در این پرونده – بنا به حکمی که برای تجاوز به عنف برایش تعیین شد، اعدامشد اما خوشرو دوباره زندگیاش را از سر گرفت، به تهران برگشت و چند سالی زندگی کرد تا بهار ۷۶ سر رسید.داستان قتلهای زنجیرهای زنان در غرب تهران، تازه از اینجا آغاز میشود؛ از محلههای تازهساز شهرک المپیک، خیابانهای اطراف ورزشگاه آزادی و زمینهای خالی حوالی اتوبان یادگار امام(ره).
ادامه دارد.
نظر بادت نره
غلامرضا خوشرو، معروف به «خفاش شب»خفاش شب، مرد سابقهداری که در یکی از روستاهای خراسان به دنیا آمده بود، کارش را با دزدیهای کوچک شروع کرد. هر بار که دستگیر شد، برای خودش یک نام جدید اختراع کرد. دستگیریاش در سال ۶۱ به اتهام دزدی، آغاز یک سلسله تعقیب و گریز بین او و نیروی انتظامی بود که در آن زمان هنوز سیستم یکپارچهای برای هماهنگی نیروهایش در استانها و شهرستانهای مختلف نداشت.او که سواد درست خواندن و نوشتن به زبان فارسی را هم نداشت، از راهی که هیچ وقت در مورد آن صحبتی نشد، اندکی انگلیسی و روسی یاد گرفته بود و با همینها بود که مورد اتهام جاسوسی قرار گرفت و برای آن هم مدتی در زندان به سر برد.بعد از اینکه آزاد شد، همان کاری را که در آن تخصص داشت از سر گرفت؛ دزدی ماشین و خردهریزهای دیگر.بعد از آن، شهر به شهر گشتن و بارها باز داشت شدن، تجربهاش را بیشتر و بیشتر کرد تا این که ۱۰ سال بعد در ۱۳۷۲ دوباره دستگیر شد. این بار ماجرا جدیتر بود. چند زن جوان شکایتهایی در مورد آدمربایی، تجاوز و دزدیده شدن طلا و پولشان توسط دو سرنشین یک خودروی پیکان طرح کرده بودند. در نتیجه این شکایتها، خوشرو و مرد دیگری به نام علی کریمی بازداشت شدند، مورد اتهام قرار گرفتند، مجرم شناخته شدند و با رأی دادگاه میرفتند که در زندان وکیلآباد مشهد محبوس شوند، اما اتفاق دیگری افتاد.او از دست پلیس فرار کرد. علی کریمی – همدست خوشور در این پرونده – بنا به حکمی که برای تجاوز به عنف برایش تعیین شد، اعدامشد اما خوشرو دوباره زندگیاش را از سر گرفت، به تهران برگشت و چند سالی زندگی کرد تا بهار ۷۶ سر رسید.داستان قتلهای زنجیرهای زنان در غرب تهران، تازه از اینجا آغاز میشود؛ از محلههای تازهساز شهرک المپیک، خیابانهای اطراف ورزشگاه آزادی و زمینهای خالی حوالی اتوبان یادگار امام(ره).
ادامه دارد.
نظر بادت نره
- ۳۸.۵k
- ۱۸ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط