چایی می نوشیدم و یادش افتادم یکدفعه

چایی می نوشیدم و یادش افتادم یکدفعه

دلتنگش شدم بغض کردم و اشک در چشمانم

حلقه زد همه با تعجب نگاهم کردند لبخند تلخی

زدم و گفتم چقدر داغ بود...💔
دیدگاه ها (۱)

شادی نمادی اززیستن آگاهانهاست ونمایشی از سپاسگزاری دربرابریز...

من اهل دوست داشتنمتو اهل کجایی؟ ‌‌

وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد،...

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط