آن تیر ک آن کمان چشمان تو رها کرددیدی که چها کرددیدی که
آن تیر ک آن کمان چشمان تو رها کرد
دیدی که چها کرد
دیدی که سرا سیمه دل از سینه جدا کرد
دیدی ک چها کرد
با خود دو هزار غصه و درد تازه آورد
دیدی که فقط آمد و یک درد دوا کرد
دیدی ...
خیال نمیکردم که تو
ی روز عزیز من بشی
ازاین خزون بیکسی
راه گریز۰من۰بشی
به فکر من نمیرسید
اصلا بدونی عشق چیه
اونی ک دنبال حوس
یا اونکه عاشقه کیه
مگه میشه تو رو دید و
به تو از ۲رنگیا گفت
تو رو باید دید و باید
به تو از قشنگیا گفت
مگه میشه ک دروغ گفت
ب تویی ک نازنینی
تو خودت میشناسی عشقو
هر کجا اون رو ببینی
- ۱.۴k
- ۲۳ خرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط