عاشق که نباشی

عاشق که نباشی ؛
"پاییز" میشود مثلِ تمامِ فصل ها
نه با آمدنش ذوق میکنی ،
نه از رفتنش دلت میگیرد .
عاشق که نباشی ؛
حواست به ته مانده ی
پس اندازِ توی جیبت است ،
یا اضافه ی پولی که از
راننده ی تاکسی میگیری ... و دغدغه ات این است که
امروز چای ات را با
قند بنوشی یا بدونِ قند.
عاشق که نباشی ؛
برگ های سبز و نارنجی ،
برایت شبیهِ هم اند و
کافه ها فقط یک مکان
معمولی اند برایِ نشستن و
نفس کشیدن...
آدمها بدونِ تفکیکِ جنسیت ،
در ذهنت تداعی میشوند ،
شعر ، فقط ترکیبِ کلمات است
و موسیقی ، فقط
تلفیقِ نت ها و حنجره ...
عاشق که نباشی ؛
جهانت هیجانِ زیادی برایِ لبخند ندارد ،
اما خیالت راحت است که
کسی را هم برایِ
از دست دادن نداری .
عاشق که نباشی ؛
پیر میشوی اما
موهایت سیاه می مانَد ...
دیدگاه ها (۱)

‌‌میگم: پاییز اگه خواننده بود صداش عین صدای بنان بودوقتی که ...

میدانی جان دلمخیلی ها میگویند عشق شهریار حسابی ناب بودمیگوین...

کار نیکو را هنگامی انجام بده که هیچ کس به تماشای تو نیستو ای...

برای اینکه حالت خوب باشد به داشته هایت فکر کنو به نداشته های...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط