(عشقه روانی من)پارت۵ و۶
(عشقه روانی من)پارت۵ و۶
ویو(ا.ت)
امروز دوباره قراره بعد مدرسه برم ببینمش از ی طرف ازش خوشم میاد از یه طرف واقعا میترسم بیخیال همش چشمم رو ساعت بود همینکه زنگ خورد رفتم بیرون شروع کردم به دویدن چون همیشه تنها میرفتم خونه یا زندان میترسیدم چون چند بار نزدیک بود توسط چندتا پسر اذیت بشم به بابام نمیگم چون میدونم اگه بگم یلحظه هم تنهام نمیزاره خب منکه بچه نیستم نمیخوام کسی بهم بخنده مخصوصن قدر مدرسه چون به عشقش جواب منفی دادم خیلی اذیتم میکنه ازش متنفرم ولی اون بازم سعی داره منو عاشقه خودش کنه مرتیکه خر
ا.ت:اوففف بلخره رسیدم
ا.ت:درو باز کن سرباز
سرباز:چشم
وارد شدم مستقیم قبل از اینکه برم پیشه بابام رفتم پیشه همون مرد ترسناکه
خیلی تاریک بود نور گوشیم رو زدم یهو منو دید اومد سمتم گفت.......
لایک و فالو فراموش نشه💜🖤💜🖤
شرایط همون شرایط قبلی هس
ویو(ا.ت)
امروز دوباره قراره بعد مدرسه برم ببینمش از ی طرف ازش خوشم میاد از یه طرف واقعا میترسم بیخیال همش چشمم رو ساعت بود همینکه زنگ خورد رفتم بیرون شروع کردم به دویدن چون همیشه تنها میرفتم خونه یا زندان میترسیدم چون چند بار نزدیک بود توسط چندتا پسر اذیت بشم به بابام نمیگم چون میدونم اگه بگم یلحظه هم تنهام نمیزاره خب منکه بچه نیستم نمیخوام کسی بهم بخنده مخصوصن قدر مدرسه چون به عشقش جواب منفی دادم خیلی اذیتم میکنه ازش متنفرم ولی اون بازم سعی داره منو عاشقه خودش کنه مرتیکه خر
ا.ت:اوففف بلخره رسیدم
ا.ت:درو باز کن سرباز
سرباز:چشم
وارد شدم مستقیم قبل از اینکه برم پیشه بابام رفتم پیشه همون مرد ترسناکه
خیلی تاریک بود نور گوشیم رو زدم یهو منو دید اومد سمتم گفت.......
لایک و فالو فراموش نشه💜🖤💜🖤
شرایط همون شرایط قبلی هس
۶۱۸
۰۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.