خرماگرفته بود دستش

خرماگرفته بود دستش
به تک تک بچه ها تعارف میڪرد.

+گفتم:مرسی
+گفت:چی گفتی؟
+گفتم:مرسی

ایستاد و گفت: دیگه نگو مرسی؛
بگو خدا پدر مادرتو بیامرزه.

#حاج_احمد_متوسلیان
دیدگاه ها (۲)

چنان زندگی کن کهکسانی که تو را میشناسندو خدا را نمیشناسندبوا...

🔰 هم‌اکنون در حال برگزاری است؛🔻 دیدار نمایندگان مجلس خبرگا...

اعضای مجلس خبرگان رهبری، پیش از ظهر امروز و در پایان اجلاسیه...

#پیامبر خدا(ص) فرمودند: در راه خدا از سرزنشِ هیچ سرزنش‌کننده...

[ بازی مرگ ]پارت 98جونگ کوک از همانجا جواب داد .. : خوب حالا...

زندگی نامعلوم

بهم گفت, عشق ' مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط